سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تلویزیون و حرمتهای شکسته شده بزرگترها

شنبه 90/3/28 11:40 صبح| حرمت شکسته بزرگترها انتقاد صدا و سیما تلویزیون تربیت نقد اسلامی | نظر

تلویزیون و حرمتهای شکسته شده بزرگترها

 

پدر میگوید اینکار را بکن! بچه میگوید نه! نمیخوام! خودم میدونم چیکار کنم! شما نمیدونید!

پدر ها یکی از ارکان مهم خانواده اند  . پدر مسئول برقراری نظم و امنیت خانواده است.مشاوران خانواده بر لزوم نهادینه شدن احترام به پدر و نیز حفظ ابهت پدر در خانواده تاکید فراوان دارند و اظهار میکنند که در خانواده هایی که در عین محبت و صمیمیت , اقتدار و ابهت پدر حفظ میشود , کودکان دوره بلوغ را راحت تر میگذرانند و در مواجهه با ناهنجاریهای اجتماعی عکس العمل مناسب تری از خود نشان میدهند. در یک خانواده مسلمان ایرانی پدر و مادر هرکدام جایگاه ویژه ای دارند.لزوم  احترام به پدر و مادر در قرآن کریم آمده است. در احادیث ما بر حفظ حرمت والدین بسیار تاکید شده و آن را باعث برکات بسیار خوانده اند. در روایات اسلامی به ترس از عاق والدین اشاره شده است . ما در اخلاق اسلامی به نکات بسیار ریزی در باب رفتار و سلوک با والدین برمیخوریم .( مثلا اولاد نباید جلوتر از پدر و مادر خود راه برود / نباید صدایش را بلند کند / دراز نکردن پا جلوی پدر و مادر /اطاعت از پدر و مادر واجب است( مگر در امری که مخالف دستور خداوند است که در آن صورت اطاعت نباید کرد ولی احترام باز هم واجب است.)/ مثلا روزه مستحبی اگر والدین راضی نباشند جایز نیست / حتی سفر مستحبی در صورتی که پدر و مادر راضی به سفر نباشند حکم سفر حرام را پیدا میکند که باید نماز و روزه را کامل خواند / ...

البته از آن طرف هم به پدر و مادر ها سفارش هایی مناسب شده است : عطوفت و مهربانی و ...

اما بحث ما فعلا در مورد فرزندان است. پس گفتیم که اسلام عزیز بر حفظ حرمت پدر و مادر ها بسیار تاکید میکند و مشاوران اقتدار توام با عطوفت پدر را عامل ثبات خانواده میدانند و حتی تاکید میکنند که زن خانواده این اقتدار را جلوی کودکان حفظ کند.

خدا پدرم را بیامرزد خیلی دوستشان داشتیم کوچک که بودیم برایشان شعر میخواندیم و نمایش اجرا میکردیم. ما را با خودشان به باغ و بیرون میبردند .احوالمان را میپرسیدند ومراقب ما بودند... اما با وجود همه مهربانی ایشان , اقتدارشان سر جایش بود . در وقت لزوم از اهل خانه نظرخواهی میکردند و بعد از مشورت تصمیم نهایی را میگرفتند که مثلا فلان کار را بکنیم. و ما میفهمیدیم بزرگمان کیست. نمیگویم همیشه با نظرات ایشان موافق بودیم اما همیشه میفهمیدیم چه کسی قرار است چه کسی را تربیت کند. در خانه ما معلوم بود پدر و مادر کدام است و اولاد کدام.مادرم خودش خیلی احترام میگذاشت و به ما هم تذکر میداد: جلوی بزرگتر دراز نکش! جلوتر از پدر و مادر راه نرو ... . پدر و مادرم به هم احترام میگذاشتند. نشد مادرم کاری بکند و پدرم بد آن کار را بگوید.نشد پدرم چیزی بخرد و مادرم خوشحال نشود... خود پدر و مادرم هم با پدر و مادر خود مهربان بودند و احترام داشتند. پدران اصیل قدیمی محترم بودن دو عزیز . اگر هم پیر میشدند باز هم پدر و رئیس خانواده بودند. و باز هم مادران پیر عزیز و دوستداشتنی بودند. ما هرگز جلوی ایشان پایمان را دراز نکردیم . بگذریم نزدیک روز پدر بود . غم دلم تازه شد انشاء الله که دوستان ببخشند.

آری اقتدار توام با عطوفت و حرمت پدران یکی از عوامل ثبات خانواده هاست.

اما امان از این صدا و سیما که تمام پنبه های تربیتی ما را دارد رشته میکند!!! پدران مقتدر و با عزت ما را که دوستداشتنی ترین الگوی ما بودند به شکل پدران بی عرضه و از همه بدتر بدون عزت نفس نشان میدهد. کسانی که قرار است سنگ زیرین آسیاب خانواده در مشکلات باشند تا تقی به توقی میخورد دست نیاز پیش این و آن دراز میکنند و عجز و لابه میکنند و بی کلاس و بد لباس و توسری خور و لوده نشان داده میشوند. کسانی که عقلشان به کار خودشان هم نمیرسد. باید یکی مراقبشان باشد که خرابکاری نکنند .در تلویزیون  مرد خانه میشود حبیب آقا در "روزگار خوش حبیب آقا"!  

تازه یکجور دیگر هم میشود این اقتدار را کوبید به این صورت که اصلا اینکه پدر رئیس خانواده باشد را بد تعریف کنید و اصل لزوم اقتدار داشتن پدر را بکوبید. میگویند اگر میخواهی کسی را بکوبی کافی است از او بد دفاع کنی!! فیلمهایی مانند " ستایش " و "پدر سالار " جزو این دسته اند. اقتدار پدر را در این فیلمها با صورت دیکتاتوری/ خودخواهی / خفقان و ... نشان داده اند. پدر ها در این فیلمها هیچ حسنی ندارن و ظالمند . اگر دستوری میدهند به خاطر غرورشان آن را لازم الاجرا میدانند.

خلاصه اینکه در صدا و سیما پدر به مفهوم اسلامی آن وجود ندارد. پدر ها یا بی جربزه اند و یا مستبد . در هردو حال مفهوم اطاعت از آنها چه میشود ؟

صدا و سیما به طریقه دیگری نیز به جایگاه پدر لطمه میزند و آن با شکستن احترام پدر و مادرها و کلا بزرگترها در فیلمها و برنامه های تلویزیونی است. هفته پیش برنامه فتیله شبها (بازگشت فتیله ای ها در جمعه شب ) کانال 2 برای کودکان برنامه داشت . جلوی بچه ها میگوید وظیفه ! پدر و مادر ها است که با بچه ها بازی کنند و روی این کلمه وظیفه هم تاکید میکند. ما مخالف این نظر نیستسم این را علمش را ندارم که بگویم خدا چنین وظیفه ای قرار داده یا نه . این کار متخصصان است. اما یک چیزی را میدانم و آن اینکه این برنامه برای کودکان است نه بزرگسالان. این حرف را باید جلوی بزرگترها گفت تا آنها با بچه های خود بازی کنند . نه اینکه به بچه گفت وظیفه بابایت است با تو بازی کند! برای فهمیدن تنشزا بودن این مطلب لازم نیست روانشناس کودک بود! اینها باعث شکستن فرق بین بچه و بزرگ در ذهن کودک میشود. همین بچه ها دیگر نمیتوانند فرق بچه و بزرگ را بفهمند و احترام به بزرگتر را درک کنند. خوب شما این حرف را زدید حالا بچه چکار کند برود به مامان و بابا بگوید: یا لله با من بازی کنید وظیفه تان است با من بازی کنید!

یک کار دیگری هم که همان برنامه آن شب کردند این بود که یک پدر(یا پدربزرگ؟) حدودا 60 ساله و مسن را از بین پدر و مادرهای برنامه انتخاب کردند و گفتند توهم همراه ما ادای چارلی چاپلین را در بیار! بابا وقار افراد مسن کجا رفته؟ دیگر آدم در یک سنی که میرسد دیگر محترم است و احترامش واجب . احترامی که به افراد مسن میگذاری باید طوری باشد که وقارشان حفظ شود . حرمتشان حفظ شود ... . شاید بگویید خوب میخواست خودش اینکار را نکند. بله باید هم نمیکرد اما مگر حرف سر آن فرد است؟ حرف سر این است که به بچه ها احترام به بزرگتر یاد داده شود. حفظ حرمت بزرگتر نشان داده شود. بچه بفهمد که به یک سنی که رسید دیگر باید وقار داشته باشد. ان وقار خودش احترام میاورد.

عمو پورنگ و امیر محمد را هم که همه گفتند و خودمان هم قبلا در وبلاگ آورده ایم. حاضر جوابی در برابر بزرگترها خصوصا پدر و مادر و معلم یک خطر بزرگ تربیتی است که باعث هنجار شکن شدن کودک در دوره نوجوانی میشود.

القای برابر بودن کودک با بزرگسال و اینکه هیچ فرقی ندارند از شاهکارهای سیماست. ماکه چشممان به خارجی ها نیست و به اسلام استناد داریم اما انهایی که منتظر حرف فرنگیها هم هستند حتما " ماکارنکو " را میشناسند. او یکی از صاحبنظران امر تربیت واز بنیانگذاران شیوه مدرنی از تربیت در شوروی بود. او در یکی از کتابهای خود تاکید میکند که باید معلوم باشد چه کسی قرار است چه کسی را تربیت کند!! اما ظاهرا در تلویزیون بچه هم باید پدر و مادرش را تربیت کند. فرق ندارد که!!! هرج و مرج را ببینید.

امان از این صدا و سیما! خاله شادونه نشان میدهد که "یدونه" که شیطان گولش زده همه را از خانه شان بیرون میکند و انها  باید بروند. در انجا خاله التماس میکند که بماند ولی نمیشود. خاله میخواهد همه کارها را با ناز و نوازش پیش ببرد حتی در برابر چنین کار بدی هم اخم یا تنبیهی در کار نیست . خاله چون با مهربانی کاری از پیش نمیبرد تسلیم میشود( باید بزرگتر جمع گوش بچه ای که به دیگران صدمه میزند را بگیرد و سر جایش بنشاند. همیشه که کارها با ناز و نوازش پیش نمیرود.) اینها الگوهایی است که با زندگی واقعی متفاوت است. در زندگی واقعی کسی ناز بچه ای که کار بد بکند را نمیکشد. کجاست اقای مجری که وقتی کلاه قرمزی را دعوا میکرد ما حساب کار دستمون میامد! شاید یکی از علل موفقیت کلاه قرمزی در نوروز 90 همین معلوم بودن کوچک و بزرگ در برنامه بود.

عمو مهرداد با پدرش یا همان " آقا جون " ظاهرا مودب است اما اقاجون طوری رفتار میکند که بچه حس میکند آقاجون مخش کم دارد و مثل بچه هاست و عمو مهرداد هم در حال مراقبت از خرابکاری های آقاجون است.

 

فیلمهای تلویزیون هم که واویلا. یادش بخیر یادم است یکی از مجریان سیما که حالا از دنیا رفته در یک برنامه تلویزیونی 10-12 سال پیش گفت: اینقدر بچه های بی تربیت نشان ندهید که سر پدر و مادرشان داد میزنند . میگویند میخواهیم بدی کار را نشان دهیم . نه آقا نمیخواهد نشان دهید!     ما هم با آن مجری محترم موافقیم که نمیخواهد بدی آن را نشان دهید شما فقط قبح آن را از بین بردید. تا چند وقط دیگر احتمالا بچه ها پدر و مادرشان را گاز هم بگیرند!!!

در فیلمهای تلویزیون بچه ها لوسند/ حاضر جوابند/ پر رو هستند و راحت از حرفها بزرگتر ها میزنند و داخل بحث بزرگتر ها میشوند / از همان بچگی به طنز میگویند که زن میخواهند! / چشم و گوششان باز است ./ بی اجازه و بدون عذاب وجدان سر کیف و وسایل پدر و مادرش میرود / تو روی پدر و مادرش میایستد / خواهر و برادر ها چشم دیدن هم را ندارند و زیر آب هم را میزنند و پدر هم را در میاورند/ ...

از همه بدتر اینکه در فیلمها و برنامه های سیما اینها را بچه هایی عادی نشان میدهند. اگر در " زی زی گو لو " " امیر جمالی " یک بچه لوس بود وکارگردان او را به عنوان بچه ای ننر نشان داده بود و بچه ها هم او را به همین عنوان میشناختند اما در فیلم " روزگار خوش حبیب آقا " پسر بی ادب و حاضر جواب خانواده  به عنوان یک پسر عادی نشان داده شده.

به چه فکر میکنید؟احساس میکنید بچه شما هم تا حدی همینگونه شده؟ پیشنهاد میکنم تربیت او را راسا خودتان و بر طبق نظر اسلام و متخصصین تربیت اسلامی مانند آقایدکتر افروز و خانم نیلچی زاده  و اقای قنبری ... بر عهده بگیرید و بر تلویزیون و سی دی دیدن او نظارت بیشتری داشته باشید. ( ماهواره که انشا ءالله ندارید. اگر دارید همین امروز بفرستیدش برود. یادتان باشد امانت الهی در خانه شماست.) برای تربیت کودک برنامه منظم و منطبق بر ارزشهای واقعی لازم است.

خلاصه کلام اینکه بچه در محیط خانواده باید احترام گذاشتن به بزرگتر ها و اطاعت کردن از پدر و مادر را یاد بگیرد. هیچوقت نمیشود علت همه چیز را به بچه توضیح داد گاهی باید وقتی چیزی به بچه گفتی سریع گوش کند و اطاعت کند و اما و اگر نیاورد . نمیدانم تلویزیونیها این مقاله را میخوانند یا نه ولی امیدوارم کار تربیت فرزندانمان را به متخصصان اسلامی این عرصه بسپارند و در ساخت برنامه ها از آنها مشورت بگیرند. زمان آزمون و خطا نیست. راه مستقیم مشخص است . مرزها معلوم است . نباید حریمها و مرزهای ارزشی را به هیچ عنوان شکست.

خلاصه کلام اینکه  متاسفانه تلویزیون از لحاظ تربیتی رو به سراشیبی میرود و آن چیزهایی را که رعایت میکرد و داشت , دارد از دست میدهد. از مجریان محترم و فیلمبردار گرفته تا مسئولین بلند مرتبه صدا و سیما باید حواستان باشد که این تریبونی که دست شماست امانت خداست. باید کاری که میکنید بد اموزی نداشته باشد. شرعا اگر بفهمید چیزی به ضرر جامعه و بچه ها است اجازه ساخت یا یاری در ساخت آن را ندارید. خودتان را در برابر خدا مسئول بدانید. سختی های کار را به جان بخرید و در برابر غربزده ها تسلیم نشوید. بسم الله ! شروع کنید که خدا به شما انشاءالله برکت دهد و فکرتان را باز کند. در ضمن کیفیت را هم  فدای کمیت نکنید.خدای نکرده کار به جایی نرسد که برای تربیت بچه مان مجبور شویم سیم تلویزیون را بکشیم!

موفق و موید باشید.

یکی از دوستداران بند میم


کنسرت رقص برای حمایت از مردم مستضعف

شنبه 90/3/21 11:18 صبح| کنسرت رقص برای حمایت از مردم مستضعف انتقاد وزارت ارشاد | نظر

tabnak .com  نوشت:

کنسرت رقص در تهران با مجوز وزارت ارشاد؟

 

 

تاریخ انتشار:   ??:??    ????/?/??

کد خبر: 110839

منبع:

نسخه چاپی

 

بر اساس خبر درج شده در یکی از خبرگزاری های کشور، ?? و ?? خردادماه تالار وحدت تهران برگزار کننده دو کنسرت ویژه بانوان است که یکی از این کنسرت ها با هنرنمایی گروه "شیفتگان دل" به سرپرستی خانم"هایده کیشی پور" و با انجام حرکات موزون برگزار می شود.

به گزارش جهان "هایده کیشی پور" یکی از مربیان صاحب شهرت کلاس های رقص در تهران است که به تدریس انواع رقص های ایرانی و خارجی در کشور می پردازد. علاوه بر آن گروه رقصنده که به سرپرستی وی و دخترش "هدیه" به انجام حرکات موزون می پردازند، در بسیاری از مراسم و به مناسبت های مختلف شرکت کرده و به تبلیغ فعالیت های این گروه در سراسر تهران اقدام می کنند.

"هایده کیشی پور" که به گفته خود هم دوره و هم کلاس یکی از رقصنده های ایرانی قبل از انقلاب به نام (م.ح) است که در حال حاضر در غرب به سر می برد، کلاس های رقص خود را در نواحی مختلف تهران مانند میرداماد و جردن برگزار و برای هردوره کلاس های خود هزینه های هنگفتی از داوطلبین دریافت می کند. علاوه بر آن برخی از اعضای گروه وی هر از چند گاهی با سفر به یکی از کشورهای خارجی، رقص های جدیدی را آموزش دیده و پس از مراجعت به ایران، این رقص ها را به دختران ایرانی تعلیم می دهند.

نکته جالب توجه در این میان اینست که برخی از ارگان های رسمی کشور در برخی از همایش ها و برنامه های خود که برای بانوان برگزار می کنند با دعوت از گروه"هدیه و هایده کیشی پور" خود به خود برای انجام فعالیت های این گروه تبلیغ می کنند که نمونه آنها افتتاح برخی از پروژه ها در پارک بانوان تهران به همراه هنرنمایی این گروه در میان برخی از مسئولان زن در شهرداری بود.

برگزاری مسابقات رقص در همایش ها، برگزاری شوهای لباس، برگزاری شوهای لوازم آرایش و تربیت دخترانی که شغل آنها رقصندگی است از فعالیت های سرپرست گروهی است که ?? خردادماه در تالاروحدت تهران برنامه اجرا خواهند کرد.

و اما سوال اساسی اینجاست که چرا فردی به راحتی مجوز کنسرت در یکی از معروفترین تالارهای تهران را گرفته و با گروه خود به اجرای برنامه می پردازند؟

گفته شده است که این کنسرت رقص برای حمایت از مردم مستضعف و نیازمند برگزار می شود.بد نیست مسئولین محترم برای علما و مراجع توضیح دهند با کدام حجت شرعی اجازه دادند برای حمایت از مردم ستم دیده! کلاس رقص در پایتخت ایران اسلامی برگزار شود.

 


پخش انیمیشن صهیونیستی در تلویزیون

شنبه 90/3/21 11:17 صبح| پخش انیمیشن صهیونیستی نقد تلویزیون انتقاد رسانه ملی صدا و سیما | نظر

این مطلب از سایت rajanews.com   نقل میشود:(لازم به ذکر است که ما هم با این حرف موافقیم که یا عامدانه بوده یا خیلی ساده بگیریم مسئولش اصلا حداقل کاردانی لازم را برای شغلش ندارد که همچین گافی داده! استر همسر یهودی خشایار شاه شاه ایرانی بود( خشایار شاه ابتدا همسرش را -فکر کنم به تحریک یهودیان-  میکشد و بعد استر با کمک مرد خای یهودی با روندی تنظیم شده توسط یهودیان به مقام همسر خشایار شدن و ملکه شدن میرسد.بعد از مدتی و طی حوادثی استر باعث شد خشایار شاه حکم کشتن دسته جمعی بسیاری از اقوام ایرانی را صادر کند. برای اطلاع از سرگذشت استر به کتاب پروتکل های دانشوران صهیون اثر " عجاج نویهض" مراجعه کنید.انتشارات استان قدس رضوی. )لازم به ذکر است که این اتفاق گویا واقعا رخ داده و تاریخی است و در کتابهای مقدس یهودیان هم امده و انها 13 فروردین را جشن هامان سوزی میگیرند و عکسهای جشنشان هم در اینترنت هست.)

   

باکسی برای صهیونیست‌ها در صدا و سیما!

پخش انیمیشن صهیونیستی ـ ضد ایرانی "استر" از رسانه ملی

 

 گروه فرهنگی: شبکه 5 سیما یکشنبه گذشته، آنتن خود را به پخش انیمیشنی اختصاص داد که به بازخوانی تاریخ یهود با رویکردی صهیونیستی ـ ضد ایرانی پرداخت.

به گزارش رجانیوز، در حالیکه برخی مضامین غیرقابل قبول مجموعه فیلم‌های خارجی پخش شده در ایام نوروز و همچنین تغییر رویکرد مدیریت رسانه ملی و دست کم سهل انگاری گسترده در این زمینه وضعیت هشدارگونه‌ای را در این رسانه بوجود آورده است، در ایام تعطیل خرداد نیز سیاست جدید رسانه ملی در نمایش برخی مجموعه‌های خارجی مسئله‌دار ادامه داشته است به نحوی که شبکه تهران اقدام به پخش انمیشین صهیونیستی «استر» در باکس برنامه‌های صبحگاهی خود نمود.

 

انیمیشن «استر» که قسمت چهاردهم از سری انیمیشن 46 قسمتی «داستان سبزیجات» است، در آمریکا و با تم مسیحی-یهودی برای کودکان تولید شده است.

 

صراحت داستان انیمیشن استر، نام کاراکترها، روند داستان، ترانه ای که بر اساس ملودی سرود ملی اسرائیل در جای جای انیمیشن از زبان استر خوانده می شود و بسیاری از دیگر نشانها، تنها یک تصور را به ذهن متبادر می کند: مکانیزم انتخاب برنامه های خارجی در رسانه ملی به اندازه ای ناتوان و ناکارآمد است که گروهی می توانند چنین اثر تماماً صهیونیستی را در یکی از بزرگترین روزهای مقدس جمهوری اسلامی ایران در برابر دید مخاطبان کودک ایرانی قرار دهند.

 

اسطوره و انیمیشن استر نه تنها یک انیمیش صهیونیستی- توراتی بلکه اساساً یک انیمیشن ضد ایرانی است. هیمن نمادی از ایرانیان است که در داستان توراتی استر با یهودیان عناد دارد. حادثه پوریم یا ایرانی کشی که هر ساله سالروز آن توسط یهودیان جشن گرفته می شود جانمایه داستان استر است. و اکنون این داستان از رسانه ملی جهوری اسلامی ایران برای کودکان شیعه ایرانی پخش شده است.

 

اختصاص آنتن رسانه ملی در نیمه خرداد و سالروز ارتحال حضرت امام به تبلیغ یک اسطوره توراتی- صهیونیستی برای کودکان مسلمان ایرانی را یا باید به حساب فقدان روشمندی گزینش و پخش فیلم در رسانه ملی و عدم استفاده از کارشناسان این حوزه دانست و یا به توطئه ای جهت خدشه دار نمودن این روز بزرگ قائل شد. در هر حال نتیجه عملی این اقدام تنها یک رسوایی بزرگ برای رسانه ملی است.

 

داستان از این قرار است که خانواده ای تنها و بی پناه، از بد روزگار در بارگاه پادشاهی ساکن هستند که وزیر اعظم آن به دلایلی نامعلوم و به هر شیوه ای قصد بیرون راندن آنها را از کاخ دارد.

 

نماینده این خانواده ی تنها و بی کس، دختری است به نام «استر» و پسرعمویش «مورتیکای» ؛ انسانهای زیرک و مظلوم و خداجو! آنها اسیر بدبینی و تنگ نظری وزیر اعظم، «هیمن» شده اند و عن قریب است که به سرزمینی دور تبعید شوند.

 

آن ها می خواهند به هر ترتیب به شاه ثابت کنند که وزیر او شیاد و توطئه گر است. استر که حالا ملکه قصر شده قصد دارد به گونه ای که مورد سوء ظن قرار نگیرد، میخواهد شاه را از خیانت وزیر آگاه نماید. برای این کار به توصیه مورتیکای، شاه را به ضیافتی دعوت می نماید و تمام شجاعت خود را بخاطر حفظ خانواده اش جمع می کندو بالاخره ماجرا را به شاه می گوید.

 

شاه که ظاهرا انسان کودن و بی خردی است موضوع را می پذیرد و «هیمن » را از قصر بیرون می کند و مورتیکای را به جای او می نشاند. و هر آنچه این وزیر دانا، مورتیکای، به شاه می گوید او با حماقت می پذیرد و لبخند می زند.

در این انیمیشن، شخصیتها با رویکرد مدنظر این مجموعه، نامگذاری شده اند؛ «استر»، «مورتیکای» یا همان «مردخای» ، «هیمن» یا «هامان»!

 

در کاخی که شاه در لیوانی با نقوشی از خط میخی نوشابه می خورد و خانم استر روی فرشی راه میرود که نقوش ایرانی آن زیر پایش فریاد می کشد؛ دیگر شکی نمی ماند که اینجا ایران است و این شخصیت ابله سبزه که روی گونه اش زگیل دارد خشایار شاه.

 

استر تنها نقطه تأمل برانگیز در کارنامه گروه انتخاب فیلم در شبکه پنج سیما و دیگر شبکه های تلویزیون نیست. شاید زمان آن فرا رسیده باشد که مدیر محترم رسانه ملی توجه دوباره ای به این بخش از مجموعه تحت مدیریت خود داشته باشد.

 


سریال ستایش=ضد فرهنگی

یکشنبه 90/3/15 6:37 عصر| نقد انتقاد صدا و سیما رسانه ملی تلویزیون سریال ستایش ضد فرهنگی س | نظر

                                      سریال ستایش = ضد فرهنگی

بحث اینبار ما درابره فیلم ستایش است.این سریال از سال 89 تا به حال در شبکه 3 سیما درحال پخش است.داستان ماجرای خانواده ای مذهبی  با 1 پسر و دختر است(محمد و ستایش) .دختر در حال ازدواج است و پسر با تیپ خفن مذهبی(با ریش و انگشتر عقیق و ...) سرباز است.بعد از مدتی پدر میفهمد که پسرش سرباز فراری است و در زمان جنگ از جبهه فرار کرده و خیلی ناراحت و عصبانی میشود و از او میخواهد که برگردد اما پسر میترسد.ازجنگ و جبهه و مرگ و شهادت. تا اینجا عادی است نه؟ اما فضا سازی قصه طوری پیش میرود که مخاطب احساس کند محمد راست میگوید. خوب بگذلرید نرود بجنگد. (بقیه بروند و شهید شوند آقا بماند که میترسد!!! دستور جهاد و حکم خدا هم خوب چه میشود کرد؟) و فضای سیاه فیلم طوری است که این حس که کسی جوانها را درک نمیکند و هیچکس به فکر آنها نیست و رزمنده ها و فرماندهان درک نمیکنند و به زور جوانها را به جبهه ها میفرستادند در ذهن مخاطب شکل میگیرد. در این بین عروسی خواهر (ستایش) به هم خورده و محمد هم به دوستش طاهر میگوید که هیچ راه فراری ندارد و میخواهد به خارج کشور فرار کند تا مجبور نباشد بجنگد.باز روند فیلم طوری است که این حس را القاء میکند که مذهبی ها هم با جنگ مخالف بودند و جوانهای بیچاره را مجبور میکردند به خاطر اعتقاداتی که پدرانشان و نه خودشان داشتند بروند و کشته شوند و کسی به حرف و نظر انها گوش نمیداده.و این یک مغالطه نامردانه است زیرا اولا اکثر شهدا جوانهای داوطلب بودند و حتی خیلی از آنها پنهان از پدر و مادرشان راهی جبهه ها میشدند و ثانیا اینکه جنگ از ما نبود و دفاع مقدس بود. ما جنگ طلب نبودیم بلکه برای حفظ کشور و ناموسمان جنگیدیم. الغرض طاهر(دوست محمد) که از خانواده ای غیر مذهبی و پولدارهم هست سعی میکند که محمد را منصرف کند ولی دست اخر با اصرار محمد سعی میکند که اورا از مرز کردستان فراری دهد که محمد را مرزبانان ایران با تیر میزنند.طاهر مدتی محکوم میشود. به خواستگاری ستایش میرود( که وقتی میخواست محمد را فراری دهد با ستایش اشنا شده بود).پدر و مادر ستایش طاهر را عامل اغفال فرزندشان میدانند.پدر خود طاهر مخالف است.با وجود مخالفت ها ازدواج کرده و طرد میشوند و...

و حالا نگاهی اجمالی به ایرادات  فیلم:

یکی از ایراداتی که به فیلم وارد است این است که سعی کرده بگوید مهم نیس توی چه خانواده ای و با چه تربیتی بچه بزرگ شود خودش باید خوب باشد. محمد در خانواده ای مذهبی به دنیا امده بود و پدر و مادرش هم در طول فیلم ادمهایی مذهبی بودند و مثلا همه کار در تربیت فرزندشان کرده اند. اما محمد ترسو و بزدل/بد دهن /بدبین و تهمت زن/ بی غیرت /دروغگو/ و ... است. برعکس طاهر در خانواده ای غیر مذهبی و با پدری بی فرهنگ بزرگ شده. پدر زورگو و به نوعی خودخواه و زبان نفهم. اما طاهر داش مشدی/راستگو/مهربان/چشم پاک/خانواده دوست/مردمدار و ... است. چیزی که به مخاطب القا میشود این است که تربیت مذهبی و غیر مذهبی کردن و مراعات حلال و حرام کردن انقدرها هم روی سرنوشت بچه تاپیری ندارد و همه چیز بستگی به طالع و سرنوشت دارد . چرا خودمان را خسته کنیم!!!

ایراد دیگر این است که کارگردان اصلا کسانی را که با سنت اسلام اصیل بزرگ میشوند را نمیشناخته.

و مثلا نمیدانسته که دختر یک خانواده نرمال حدودا مذهبی در دهه 60 نمیامده در اتوبوس پیش پسر نامحرم بنشیند!!! یا با او رستوران برود و نوشابه بخورد!!!(ستایش و طاهر اینکار را کردند)

دیگر مطلب سیاه نمایی های وحشتناک فیلم است که به چند مورد آن اشاره میکنم:

1-       صحنه ای که محمد در شب تاریک لب مرز تیر میخورد را طوری ساخته اند که از مرزبانان کشور بدمان بیاید و طرف محمد را بگیریم که با اینکه ایست دادند نیاستاد و بگوییم چرا او را کشتید؟ خصوصا که بعدش که طاهر را بازداشت میکنند( چون همراه محمد بوده و سعی داشته فراریش بدهد) و بازجو ها را نشان میدهد که هیچ مساله محمد برایشان مهم نیست و اینکه طاهر دوست او بوده هم مهم نیست و فقط کارشان را میکنند و هی میگوین باید به سئالات ما جواب بدهی . با پدر طاهر هم خیلی بدخلقی میکنند و بداخلاق و سنگدلن.انها فقط به دنبال انجام کارشانند و احساس دوستانه ندارند بلکه با بدبینی و نفرت با مردم رفتار میکنند. مسئولین زندان را هم همینطور نشان داده. فرماندهان محمد را هم همینطور نشان داده که فقط میخواهند بدون توجه به حرف محمد هرطور شده او را بر گردانند. اینها کجا و این باور کجا که ما برای خدا و با بندگان خدا کار میکنیم. اینها کجا و شهید لاجوردی به عنوان فرمانده زندان در اوایل انقلاب کجا  با ان همه خوش خلقی و مهربانی اش! شهید بروجردی فرمانده بود و شهید باقری و ... سربازان و همرزمانشان برایشان حاضر بودند جان بدهند.لابد کارگردان الگوها را از جای دیگر گرفته! این همه سیاه نمایی از دوران پر افتخار ما! واقعا که عجیب است.

2-       القای این مطلب که کسی حرف ما جوانها را گوش نمیدهد و فقط خودشان حرف میزنند و القای این مطلب که اخرین راه فرار از کشور است.( اینها حرفهای خود محمد است.)

3-       القای این مطلب که همه جا ناامن است و هرلحظه ممکن است شما را بیگناه بگیرند و کسی هم به دفاعیات شما گوش نمیدهد.القای شیر تو شیر بودن( طاهر را که با محمد دستگیر میکنند)

4-       نشان دادن پلیس و قوای انتظامی کشور به عنوان یک عاق بالا سر که مدام مراقب ماست و ما را میپاید و نه به عنوان مسئول حمایت از امنیت ما و نه به عنوان دوست ما و جامعه. ایا همین پلیس نیست که  اجتماع را از شر اشرار حفظ میکند؟

5-       القای ناتوانی خانواده های مذهبی در پرورش فرزندانشان و نشان دادن ناکارآمدی تربیت مذهبی.(النادر کالمعدوم. اگر کسی از دانه اش خوب مراقبت کند به طور معمول ( و نه در حالت نادر)  دانه خوبی هم در میاید.)

6-       القای اینکه جامعه نا امن است و هر لحظه ممکن است به تو تهمت بزنند و در ان حال هم هیچ راه نجاتی نیست و کسی تحقیق نمیکند و تنها راه این است که بروی و به خارج فرار کنی.( این اتفاقی است که برای طاهر افتاد و زن برادر حسود با کمک یک معتاد در کامیونش مواد جاسازی کرد. در این صحته آن مرد معتاد به زن برادر طاهر میگوید که مواد از یک حدی که بالاتر باشد دیگر هرچه بگوید بیگناه است کسی به حرفش گوش نمیدهد. انها گوششان از این حرفها پر است. از یک حدی بیشتر را سریع میفرستند هواخوری.(منظورش اعدام است.) خوب این حرفها یعنی چه؟ ایا جزانتقال احساس عدم امنیت به جامعه چیز دیگری است؟ ایا ثمره ان جز بی اعتمادی به نیروهای امنیتی کشور و پلیس است؟ ایا این معنا را تداعی نمیکند که تحقیق واقعی در کار نیست و همه کشک است و متهم و مجرم برای پلیس فرقی ندارد؟

آن وقت کارگردان با وجود اینهمه موارد بالا و موردهای دیگر ادعا میکند که: سریال «ستایش» مجموعه‌ای بسیار مظلوم است و علیرغم ابعادی که برای بیننده ایجاد کرده، کمتر به آن عنایت شده.

و نیز ایشان ادامه میدهد که: «مجموعه دوم «ستایش» را خواهیم ساخت که فصل دوم در زمان حاضر ـ اواخر دهه 80 ـ اتفاق می‌افتد و بیشتر به مسائل امروز جامعه می‌پردازد.»

(انگار فیلم اول واقعگرایانه بوده!)
ما به عنوان عضوی از جامعه مسلمان ایران اعلام میکنیم که فیلم ستایش را به عنوان یک فیلم با قواعد مذهبی که هیچ , حتی به عنوان یک فیلم موافق و منطبق بر صلاح جامعه نیز قبول نداریم. فیلمی غیر واقعی که زیر زیرکی سعی میکند ارکان نظام را بکوبد و جامعه ایران را سیاه و ناامن نشان دهد.

کوبیدن و سیاه وظالمانه نشان دادن نیروهای انتظامی کشور/پلیس/مرزبانها/ بسیجیان و فرماندهان جنگ و... ونیز شکستن حریم بعضی از " نشان ندادنیها "( مانند وقتی که ستایش درد زایمان داشت که خیلی بد ساخته شده بود) درتلویزیون از ایراداتی است که به این مجموعه وارد است. ما فکر میکنیم که این مجموعه به علت اینکه در رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران پخش میشود تاثیر بسیار مخرب تری از فیلمهایی مثل جدایی نادر از سیمین دارد. اخر مسئولین صدا و سیما چرا دقت نمیکنید؟ این فیلم گذشته ما را که میکوبد.دست اوردها و و حال ما را که سیاه و زشت نشان میدهد ...

واقعا جای تعجب است که کشورهای دیگر به دروغ از پلیس و قوای نظامی و گذشته و حال و ایینده شان قهرمان میسازند و ما گذشته غرور آفرین و افراد خوب خودمان را هم میکوبیم و سیاه نشان میدهیم!!!

من خودم به علت قصه خاله زنکی که فیلم دارد اکثر قسمتها را دنبال کردم چون اینطور قصه ها انسان را برای فهمیدن دنباله ماجرا به دنبال خود میکشد اما در عین حال حس میکنم که در هنگام دیدن هرقسمت استرس و نا آرامی است که به درون انسان سرازیر میشود و بعد از دیدن فیلم هم همین استرس و ناامنی درون انسان باقی میماند.شاید وقتش شده که صدا و سیما به جای اینکه تعداد بیننده ها را به عنوان معیاری برای موفقیت سریال ها بسنجد به حس خوب یا بدی که بعد از سریال به انسان دست میدهد هم توجه کند. اینکه بعد از دیدن این سریال مخاطب دوست دارد انسان بهتری شود یا نه؟ اینکه حس کوشش و تلاش در او میجوشد یا حس نا امیدی و خمودگی ؟ خوش اخلاق میشویم یا عصبی؟ ارامش میگیریم و استرسمان تخلیه شده یا برعکس مضطرب شده ایم؟

خوب است ببیند در یک سریال معیار های اسلامی چقدر رعایت شده. چقدر  مورد تایید اخلاق اسلامی است؟ الگو سازی ان به سمت مثبت است یا منفی؟

بگذریم. خواهش میکنیم شما هم امر به معروف و نهی از منکر صدا و سیما – این رسانه ملی که الحق متعلق به مسلمان ایرانی باید باشد – را در دستور کار هفتگی خود قرار دهید و از منکرات چشمپوشی نکنید.

با باز نشر این مطلب در وبلاگ خود ما را یاری و مسئولان سیما را آگاه کنید.


روزگار بی اصالت حبیب اقا:

دوشنبه 90/3/9 12:11 عصر| روزگار بی اصالت حبیب اقا نقد صدا و سیما رسانه ملی تلویزیون فیلم | نظر

روزگار بی اصالت حبیب اقا:

این مطلب به بهانه پخش دوباره سریال روزگار خوش حبیب اقا منتشر میشود. مطلب توسط یکی از دوستان بند میم فرستاده شده:

چند تا از ایرادات سریال  به اختصار(متن عینا نقل نشده بلکه حدودی که به یادم بود را نوشتم.):

1-       پدر بزرگ خانواده در بیمارستان در حال مرگ است. عروس و نوه ها نشسته اند میگویند حالا اگر بمیرد عروسی چه میشود؟بعد تقویم در میاورند و میگویند اگر انشاءالله امروز بمیرد هفتش میشود فلان روز و ... .عروسی مهمتر از پدر بزرگ است. اوج طنز را ببینید. واقعا که با خانواده های ایرانی مسلمان چقدر فرق دارند !این هم شد شوخی؟ فرض کنید بچه ها هرکدام از صحنه های بالا را دیده باشند چقدر بداموزی دارد؟

2-       هیچکس پدر بزرگ خانواده را دوست ندارد .نه چون آدم بدی است بلکه چون دست و پاگیر است و پیر و بهتر است زودتر برود شهرشان.

3-       پدر خانواده آدمی است که رشوه قبول نمیکند و پارتی بازی هم نمیکند. انتظار دارید این فرد الگو بدهد دیگر؟ اما اشتباه کردید همچین فردی عوضش بسیار بی دست و پا – احمق – سیلی خور روزگار – بدبخت است. نتیجه در ذهن مخاطب: اگر شما هم راه درس بروید همچین آدمی هستید.

4-       پسر بی ادب خانواده. پسری حدودا 10ساله که بچه تربیت نشده. مثلا در یک صحنه  درجواب حرف پدرش به شوخی میگوید: خوب است من هم به زن شما توهین کنم؟ چرا به زن اینده من توهین میکنید؟ پدر میگوید: بی تربیت زن من مادر توئه! معلوم میشود اقا شوخی کرده!

5-       پدر بزرگ چشم چران! در ان سن و سال که باید دوره وقارش باشد چشمش دنبال پیر زنهاست. کارگردان اگر نشان داده بود که اساسا چشم پدر بزرگ دنبال زنهاست درست تر بود.منتها زورش به جوانها نمیرسد! مثلا در یک صحنه پدر بزرگ که برای همسایه رفته خواستگاری به پیرزن خانه میگوید رنگ چشمهای شما چه قشنگ است و پیر زن مثلا چادری هم میگوید لنز گذاشتم. پسر های بزرذگ پیرزن هم هستند خوش غیرت ها!!! بعد اقا میگوید حاج خانم شما قدیمیترید از رسوم قدیمی ازدواج بگید.پیرزن میگوید وقتی من و شوهرم ازدواج کردیم... پدر بزرگ حرف اورا قطع میکند و میگوید مرحوم شوهرتان دیگه؟ زن میگوید مرحوم چیه ؟زنده است.و حاج اقاشون را صدا میکند. بعله پدر بزرگ داشته به زن مردم نگاه میکرده!!! حالم از این بی حیاهای بی غیرت بد میشود. من نمیگویم اشکالی دارد پدر بزرگها سر و سامان بگیرند اما قطعا اشکال دارد در ان سن و سال چشم چران باشند.

6-       ماجرای توالت رفتن در سیما یکی از سوژ] های مورد علاقه شوخی فرهنگی کردن است که لازم نیست زیاد توضیح دهم. کافیست نگاهی به فیلمهای طنز ما بیاندازید.

7-       باز هم هست اما دیگه خودم حالم بد شد. به اسم فیلم طنز هرچه بی ادبی و بی اصالتی بود به خوردمان دادند.امان از این فیلمهای طنز سیما که تازه اخرش ادم افسرده و با استرس از سر فیلمها پا میشود. خسرالدنیا والاخره.

8-       فیلمها را برای مسلمانها و با فرهنگها درست میکنید یا برای کسانی که باری به هر جهت زندگی میکنند؟

9-       باید اسمش را گذاشت روزگار بی اصالت حبیب اقا. با آن خانواده نیمه چادریشان. کجا اینها مذهبی اند؟

خداحافظ


   1   2   3      >