سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست از سر بچه ها هم بر نمی دارین؟

دوشنبه 90/3/2 11:14 صبح| رقص عروسک خاله شادونه بچه ها تلویزیون نقد صدا و سیما امر به معرو | نظر

دست از سر بچه ها هم بر نمی دارین؟

 مطلبی که با عنوان : رقص عروسکهای خاله شادونه.در تاریخ  30/2/90  روی وبلاگ قرار گرفت. یکی از خوانندگان لطف کرده بود و ایراد زیر را مطرح کرد که در ادامه به آن پاسخ میگوییم.( خود مقاله هنوز روی وبلاگ است.)

 زهرا خانم نوشت: دست از سر بچه ها هم بر نمی دارین؟ما که همیشه هر چی تلویزیونو روشن کردیم یا نوحه دیدیم یا عزاداری یا آخوند بذارین حد اقل اون بچه ها یه خورده شاد باشن.

------------------- بند میم:------         

سلام خیلی از اینکه مطلب کوتاه مارا خواندی ممنونیم. باور کن اینکه کسی از مطلب ما ایراد گرفته و آن را نقد کرده خیلی خوشحالمان کرد. این یعنی که آن را خوانده اید و در موردش فکر کرده اید. این هم به اندازه اینکه کسی  بنویسد" از شما ممنونیم" برایمان جالب بود. لطفا اگر باز هم نظری داشتی بفرست.خوشحال میشویم بدانیم کجای حرفمان به دل نمینشیند و واضح نیست.اما در مورد پیام شما:

 

 دوست عزیز حرف شما هم درست است و هم نیست. اول اینکه ما نگفتیم آهنگ ها را حذف کنید و نوحه و عزاداری بگذارید. ما گفتیم آهنگ مناسب بچه ها پخش شود و رقص و آواز را تشویق نکنید. طوری باشد که بچه در بزرگی خودش میلی به رقص نداشته باشد و آهنگهای پاپ و غنا دار به ذائقه بچه وارد نشده باشد.

مطلب آن است که از قدیم گفته اند " اگر میخواهی کسی را بکوبی کافیست از او بد دفاع کنی" و این مسئله از قرار گه گاهی در صدا و سیما استفاده میشود . بی هنری یا غرض بعضی از دست اند کاران صدا و سیما در این بین دخیل است و این همان وقتی است که به قول شما  هر کانال میزنیم یا عزاداری است یا سخنرانی. واقعا بعضی کارهای تلویزیونی ها عجیب است عصر های جمعه که همه دور همند مثلا 3 تا کانال با هم سخنرانی مذهبی میگذارد.یک کانال آقای ازغدی / یک کانال آقای دینانی/ یک کانال هم که شبکه قران.تازه بعد از اذان هم کانال 3ممکن است یک سخنرانی دیگر پخش کند. در این بین کانالهای دیگر هم عمدا یا از روی بی برنامگی چیز دندانگیری ندارد.( مثلا یک فیلم ایرانی که باید اسمش را گذاشت بدبختها چگونه به جهنم میروند یا خسر الدنیا و الاخره/ یک فیلم خارجی در مورد جنگهای شیلی  یا هر چیز اعصاب خورد کن دیگر که دا رای مخاطب کاملا خاص است و جایش عصر جمعه نیست/ یک برنامه در مورد مصرف بهینه برق و اب و .../ یک فوتبال/ شبکه خبر / یک فیلم کودک که بگیر نگیر دارد... و این روند تا دم اذان مغرب ادامه دارد. حالا عصر جمعه است و دلتان هم گرفته. این است که کاسه کوزه ها سر سخنرانیها  و مذهب و برنامه مذهبی شکسته میشود که هیچ تقصیری هم ندارند. این همان بد دفاع کردن است. هنر صدا و سیما!!!

حالا میرسیم به اینکه پس چه کنیم؟ حالا که برنامه ها خوب نیستند برویم ماهواره ببینیم؟ از تلویزیون بخواهیم رقص و آواز نشانمان بدهد تا دلمان باز شود؟ آیا اینها فقط دل را باز میکند یا نه موقتی باز میکند و در دراز مدت روح را خفه میکند. شرم و حیا را میدرد.درنده خویی میاورد. افسردگی می اورد.

 ایا برنامه سالم و نشاط آور بدون رقص و آواز هم میشود؟ مثلا بچه که بودیم بعد از دیدن سنجاب کوچولو(بنل) واقعا شارژ بودیم. سنجابی که همیشه مهربان بود و هیچ هم دروغ نمیگفت. میشا/ سرندیپیتی و...کلاه قرمزی و نوروز 90 که امسال کلی بیننده داشت و مردم را خنداند با رقص و آوازش خنداند یا نه کار سالم و در عین حال جذاب بود؟

مدرسه موشها و خانه مادر بزرگه را شاید شما بهتر یادتان باشد. انجا هم موضوع و اجرا خوب و سالم بود و بدون غنا و گناه و رقص بچه ها کلی به کپل و مخمل میخندیدند و در عین حال آموزنده هم بود.

اگر شما غذای کافی نداشته باشید بقیه اش را سم میخورید؟ ما میگوئیم تلویزیون غذای کافی نمیخرد و تولید هم نمیکند بلکه برعکس مقداری سم ( فیلمهای خشن و گاها ضد فرهنگی با نشان دادن روابط نادرست بین محرم و نامحرم/ کوچک و بزرگ ) از خارج وارد کرده و تازه خودش هم  دارد برنامه های تولیدی اش را به جای چاشنی , زهر میزند. رقص و آواز و عشوه به خورد بچه ها میدهد. محرم و نامحرمی را به بچه ها یاد نمیدهد بلکه از ضمیرشان پاک میکند. پرده های حیا را میدرد. کارتونهای بی مفهوم و آوازها تند با آهنگهای غنا دار. آخر بچه ها ضمیرشان با چه خمیری شکل میگیرد؟ ما رویمان نشد و گفتیم عروسکها میرقصند اما واقعیت این است که مجری ها هم حرکاتشان شبیه رقص است. دستها را بالای سر تکان میدهند و کج و راست میشوند!!! اخر برنامه کودک هم بچه ارامش بیشتری پیدا نکرده یا فکرش باز نشده اضافه انرژی منفی هم پیدا کرده. ما میگوئیم با امر به معروف و نهی از منکر تلویزیون کاری کنیم که به سمت درست حرکت کند. و جلوی به سمت پرتگاه رفتن را هم بگیریم. کارتونهای خوب بخرد . فیلمهای به روز و شاد بخرد و خوب هم سانسور کند . همه سم ها حذف شود ولی بهترین غذا هم خریده و پخته شود. واقعا کارتونهای کودکی ما دهه 60 ای ها بهتر بود. بهترین مضامین و بهترین ماجراها با سانسور خوب. چه ایرادی دارد ما فکر میکردیم پسر شجاع دارد ورزش میکند. به سمت غنا و بی حیایی رفتن که هنر نمیخواهد " کافی است در رودخانه شنا نکنی تا اب تو را با خودش ببرد." بالاتر رفتن سخت است نه عقبگرد.

لب کلام اینکه ما میگوئیم باید حکم خدا را رعایت کنیم . رقص را علما میگویند حرام است. آهنگ غنا دار هم حرام است. بگو و بخند با نامحرم هم حرام است. حتی ما به اینها نزدیک هم نباید بشویم . روی شبهه اش هم نباید حرکت کنیم. درست است که بچه مکلف نیست اما اموزش رقص هم جایز نیست. بچه اول که به دنیا می اید ضمیرش پاک و خدا جوست و ما نباید این لوح ضمیر کودک را آلوده کنیم. اینطور که صدا و سیما پیش میرود کودک ما طبعش به این آهنگها و رقصها باز میشود و در بزرگی به سمت این گناهها گرایش پیدا میکند. و کارش سخت میشود. بلاخره میخواهد درست و خدایی زندگی کند یا نه؟

یک نکته هم برای آنهایی که احیانا در دام غنا و رقص گرفتارند: دوستان عزیز هرکدام از ما ممکن است به گناهی آلوده باشیم اما انسان دیگر نباید آن را خوب جلوه دهد و یا آن را تبلیغ کند بلکه باید بداند کاری که میکند مورد رضای خدا نیست و بد است. حالا او قدرت ترکش را فعلا فکر میکند ندارد. اما ته دلش هم نباید به کار بدش افتخار کند یا عذر تراشی کند. باشد که انشاءالله روزی موفق به توبه وترک آن شود. در ضمن یادمان باشد که:

صد بار اگر توبه شکستی باز آ.

 خدا ارحم الراحمین است نباید از خوب شدن نا امید شد. باید به خودش توکل و به ائمه هدی (علیه السلام) توسل کنیم. لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

و دست اخر یک داستان واقعی به نقل از استفان کاوی:

    "این داستان از مجله موسسه دریانوردی نقل قول شده است:

      "دو کشتی جنگی ماموریت یافته بودند برای آموزش نظامی به مدت چند روز در هوایی طوفانی مانور بدهند.من             در کشتی فرماندهی خدمت میکردم و با نزدیک شدن شب در پل فرماندهی – که همان عرشه کشتی است – نگهبانی میدادم.هوای مه الود سبب شده بود که دید کمی داشته باشیم.در نتیجه ناخدا نیز در پل فرماندهی ایستاده بود تا همه فعالیتها را زیر نظر داشته باشد.

پاسی از شب نگذشته بود که دیده بان روی پل فرماندهی گزارش داد:"نوری در سمت راست جلوی کشتی به چشم میخورد."

ناخدا فریاد زد :"ایا نور ثابت است یا به طرف عقب حرکت میکند؟"

دیده بان جواب داد: " ثابت است. " که به این مفهوم بود که در مسیری هستیم که به هم تصادم خواهیم کرد.

ناخدا به مامور ارسال علائم گفت:" به آن کشتی علامت بده که رو در روی هم هستیم. توصیه میکنم که 20 درجه تغییر مسیر بدهید."

جواب علامت این بود که :" شما باید 20 درجه تغییر مسیر بدهید."

ناخدا گفت: " علامت بده که من ناخدا هستم و انها باید 20 درجه تغییر مسیر بدهند."

پاسخ آمد : " من مهناوی دوم هستم و بهتر است شما 20 درجه تغییر مسیر بدهید."

در این هنگام که ناخدا به خشم آمده بود تفی به زمین انداخت و گفت : " علامت بده که از یک کشتی جنگی علامت فرستاده میشود. 20 درجه تغییر مسیر بدهید."

پاسخ آمد: " من فانوس دریایی هستم."

و ما تغییر مسیر دادیم."

                       ( هفت عادت مردمان موثر اثر اسفان کاوی)

اری اصول و دستورات خداوند مانند فانوس دریایی اند . تکان نمیخورند . نمیتوانیم انها را بشکنیم.با کوشش برای شکستن انها خود را میشکنیم. باید مراقب باشیم با انها تصادف نکنیم. انها راه ما را روشن میکنند. هروقت یکی از انها جلوی ما را گرفت باید خیلی شکرگزارانه سری به تصدیق تکان دهیم و  دور بزنیم.....

 

امضا بند میم