سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خندیدن به غم دیگران در تلویزیون

پنج شنبه 90/4/2 9:24 صبح| نقد انتقاد صدا و سیما تلویزیون خنده به غم دیگران | نظر

خندیدن به غم دیگران و شوخیهایی ناراحت کننده در تلویزیون

با پدرم تلویزیون میدیدیم. سریال طنز ساختمان پزشکان بود.سریال خوش ساختی است.مادر خانواده 2-3 روزی برای کاری رفته.  پدر پیر خانواده (فرید) پیش 2و عروسش است. ماجرای خنده دار اینبار حول ناتوانی پدر پیر خانواده در انجام دادن کارهای ساده روزمره و مشکلاتی است که برای خانواده اش درست میکند. دلم هری میریزد. زیر چشمی به چشمها و صورت غمگین پدرم نگاه میکنم. خجالت میکشم و با خودم میگویم کاش این کانال نزده بودم .به بهانه ای کانال را عوض میکنم. واقعیت های زندگی دیگران جای شوخی کردن و لودگی نیست. خیلی ها وقتی پیر میشوند از انجام دادن بعضی از کارهای ساده هم ناتوان میشوند اما این به هیچ وجه خنده دار نیست نه برای انها و نه برای خانواده هایشان. احترام و وقار آنها همیشه برای ما محفوظ است حتی اگر نتوانند خودشان حتی لیوان آبشان را بردارند. دلم میخواهد دست پدرم را ببوسم و بگویم همیشه و هرطوری که باشد روی چشم ما جا دارد . اما این حرفها گفتنی نیست ان هم بعد از این سریال سخیف.میخواهم در عمل به پدرم نشان دهم که چقدر دوستش دارم و وجودش چقدر و چقدر در خانه ما لازم است.... پدرم آلزایمر دارد...گریه ام میگیرد ...

--------------

همیشه به بچه ها میگویند با هم بخندیم و به هم نخندیم اما گویی گاهی کارگردانان محترم این نکته را فراموش میکنند. واقعیتهایی مثل بیماریها / مرگ / و ... دارای حقیقت تلخی برای کسانی است که در آن درگیرند . کسی که عزیزش مدتی در بیمارستان روانی بستری بوده با دیدن صحنه بستن دست برخی بیماران روانی خنده اش نمیگیرد. اصلا به نظر شما بیماریهای روانی مثل افسردگی و ... خنده دار است؟(سریال ساختمان پزشکان ) . کسی که پدرش الزایمر دارد میفهمد مهمترین چیز برای بیمار و نزدیکانش حفظ احترام بیماریست که در اوج ناتوانی قرار دارد و اینکه فراموشی را مسخره کنند مو بر تن او راست میکند.( سریال باغ مظفر ) . مسئله اعتیاد و داشتن فرزند معتاد واقعا کمر شکن است. تازه شما با عادی و خنده دار نشان دادن آن را از قبح هم میاندازید.( سریال آقای عطاران). وقتی تازه عزیزی را از دست داده باشید تازه میفهمید این گریه ها و شیون کردنهای سر خاک اصلا هم خنده دار نیست. اصلا مسئله بزرگ مرگ چه جای شوخی دارد؟ ( خیلی از سریالهای طنز خصوصا کارگردانان آقای عطاران و اقای صالحی واقای غفوریان) سوای اینکه کلا مسئله مرگ مسئله عبرت آموزی است و باید حرمت آن حفظ شود . در سریالهای قدیمی هم این مساله ها مطرح میشد اما به صورت درست . هدف خنداندن نبود بلکه هدف نشان دادن مشکلات و کمک به افراد درگیر در این مشکلات بود. ( مانند ماجرای صحرا دخترکی عقب افتاده در سریال همسران که حس همدردی انسان را با لطافت بر میانگیخت ).

دوستی میگفت مادرش به آلزایمر مبتلا بوده است و شبی به او میگوید مامانت نگرانت نشود ! برو! یعنی حتی نمیدانسته این دختر خودش است. دوستم وقتی این را تعریف میکرد گریه میکرد. آن شب هم یواشکی کلی گریه کرده بود.بیماریها و سختیها اصلا خنده دار نیستند...

کارگردانهای عزیز/ بازیگران گرامی/ مسئولین صدا و سیما! و همه ما باید مراقب برنامه هایمان باشیم. چون خودمان به مشکلی دچار نیستیم باید دل دیگران را بسوزانیم و خون کنیم؟ آیا ما از آینده خودمان مطمئنیم؟ از اینکه ما به همین امراض گرفتار نخواهیم شد؟ همچین اولاد و نوه ای گیرمان نمی آید؟

چند وقت پیشها دیدم تلویزیون در میان تبلیغاتش تبلیغ پوشک بزرگسال میکرد... خیلی دلم شکست . کجاست ان احترامی که ما به بزرگترهایمان باید بگذاریم. اینطوری انها را خجالت زده کنیم و همه بفهمند .

معصوم علیه السلام میفرمایند:" آنچه که بر خود نمی پسندی بر دیگران نپسند." انشا ءالله که ما هم چنین باشیم.

  ( اگر با این مقاله موافقید لطفا ان را در وبلاگهایتان باز نشر کنید باشد که به گوش مسئولین برسد و در امر به معروف و نهی از منکر شریک باشیم. یک دست صدا ندارد. ما هم خودمان البته سوای نشر در وبلاگها به صدا و سیما و روزنامه ها ای – میل میزنیم . خدا برکت دهد انشا ءالله.)