سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ورود آقایان ممنوع

پنج شنبه 90/4/23 12:34 عصر| نقد انتقاد وزارت ارشاد مسئولین فرهنگی طنز مبتذل کمدی مبتذل | نظر

آنچه در پشت عنوان «کمدی فاخر» دیده نشد
«ورود آقایان ممنوع» ؛ گذار از لودگی سینمایی به شوخی جنسی

 

گروه فرهنگی رجانیوز- امیر ابیلی: این روزها دو اتفاق مهم در حوزه‌ی سینمای کمدی ایران در حال وقوع است، یکی استقبال خوب تماشاگران و سینمایی‎نویس‎ها از «ورود آقایان ممنوع» با کارگردانی رامبد جوان و دیگری شکست تجاری آخرین خروجی کارخانه‌ی کمدی سازی این سال‌های سینمای ایران یعنی موسسه‌ی پویا فیلم(حسین فرحبخش)، «دختر شاه پریون» با بازی رامبد جوان و دیگران.
 
«ورود آقایان ممنوع» در چهار هفته‌ی اکرانش بیش از یک و نیم میلیارد فروخته و به احتمال قریب به یقین رقم دو میلیارد را هم تا پایان دوره اکرانش، پشت سر خواهد گذاشت و در طرف مقابل میزان فروش «دختر شاه پریون» آخرین همکاری کامران قدکچیان با کمپانی پویا فیلم در همین مدت به صد و چهل میلیون هم نمی‌رسد. این اتفاق شاید در ظاهر مانند تمام دوره‌های قبل اکران که یک فیلم پرفروش می‌شد و یک فیلم با شکست مواجه می‌شد قابل تحلیل و تفسیر باشد اما میزان فروش کمدی‌های موسوم به «کمدی‌های مبتذل» در چند ماه اخیر و شکست‌های سریالی سنگین آنها و همچنین موفقیت‌های پیاپی گروه جدیدی از کمدی‌ها مانند «سن پطرزبورگ» و «ورود آقایان ممنوع» که اتفاقا علاوه بر استقبال مخاطبین با استقبال رسانه‌ها و سینمایی‌نویس‌ها هم مواجه شده نشان از این دارد که مردم و منتقدین متفق‌القول بر این باورند که تاریخ انقضای کمدی‌های دهه 80 به سر آمده و دوره‌ی جدیدی از کمدی‌سازی آغاز شده.
 
اما در این میان چند سوال اساسی مطرح است. اول اینکه آیا موج جدید فیلم‌های کمدی را باید جدای از آثار مبتذل دهه80 تحلیل و تفسیر کرد، به این معنی که این گروه از کمدی‌ها برخلاف کمدی‌های دهه‌ی گذشته جزو آثار فاخر به حساب می‌آیند، و یا اینکه خود ابتذال بیشتری را به همراه دارند؟و دوم اینکه آیا آغاز هر دوران تازه‌ای لزوما به معنای پیشرفت نسبت به دوره‌ی قبل است، یا دلیلی بر فاخرتر بودن این آثار نسبت به موج«کمدی‌های مبتذل» دهه‌ی هشتاد وجود ندارد؟
 
دورانی که گذشت
اواخر دهه‌ی هفتاد، حدود سال‌های 78-79 بود انگار. جشن خانه‌ی سینما. سخنرانی مجید مجیدی. این اولین بار بود که شخصی از دل سینما شنیدن «صدای پای ابتذال» را هشدار می‌داد. تا آن روز «ابتذال» متوقف شده در سینمای قبل از انقلاب بود و «مبتذل» توصیفی برای آثار همان دوران. آن روز وقتی مجیدی پشت تریبون رفت و از فرارسیدن «شبی که بر سینمای ما پرده افکند و در آن شب دیجور، اندیشمندان و روشنفکران، دیوژن‌وار شمع به دست گیرند و به دنبال نشانه‌های زیبا و دل‌انگیزی چون خانه دوست کجاست؟ باشند و هرچه بجویند کمتر یابند» اظهار نگرانی کرد و همچنین گفت که« گوش بداریم که صدای پای ابتذال به راحتی به گوش می‌رسد. آنچه روزگاری به درست یا به غلط با واژه‌ی فیلمفارسی می‌خواندیمش، دوباره سر و گوشی می‌جنباند، تابلوهای رنگارنگی که فقط دنبال فریب چشم‌هایند و با اندیشه و آگاهی بیگانه‌اند، دوباره در سر چهارراه‌ها حاضر می‌شوند. ترانه‌خوانی‌های کوچه و بازاری، عشق‌های کاغذی و لحن‌های کلاه مخملی دوباره در فیلم‌ها ظاهر می‌شوند....» کمتر کسی این اخطار مجیدی را جدی گرفت و اصلا بسیاری روی سخن وی را به خود گرفتند و برآشفتند که این حرف‌ها چیست که مجیدی می‌زند، اما دیری نپائید که «مبتذل» شد پرتکرارترین واژه‌ی مورد استفاده برای توصیف فیلم‌های روی پرده‌ی سینماهای ایران در رسانه‌های مکتوب و غیرمکتوب. جریانی که با فیلم‌هایی چون «مرد عوضی»(محمدرضا هنرمند) و «آدم برفی»(داود میرباقری) و... آغاز شد و با آثاری مثل «کما»(آرش معیریان) ادامه پیدا کرد، رسید به جایی که تبدیل شد به بازسازی عین به عین «فیلمفارسی»های قبل از انقلاب و تولید و اکران آثاری مانند «عروس فراری» و «سوغات فرنگ» و «مهمان» و...
 
به این ترتیب نبض بازار سینمای ایران افتاد دست چند گروه ثابت. از یک طرف حسین فرحبخش و عبداله علیخانی(پویا فیلم) که تا قبل از آن با ساخت اکشن‌های عامه پسند با بازی هاشم‌پور مشغول تجارت در سینما بودند قرار داشتند که با گروه بازیگران جدید خود مانند حیایی و گلزار مشغول ساخت آثاری مانند «کما» و «شارلاتان» و «سلام بر عشق» و «آقای هفت رنگ» و.... بودند و از طرف دیگر امثال قدرت‌الله صلح میرزایی و سعید سهیلی و..... با تولید آثاری مثل «زندگی شیرین» و «دلداده» و«شاخه گلی برای عروس» و «چارچنگولی» و «ازدواج در وقت اضافه» و..... قرار داشتند که با استفاده از محبوبیت بازیگران تلویزیونی تازه به شهرت رسیده‌ای مانند جواد رضویان و رضا شفیعی‌جم و یوسف تیموری و مهران غفوریان و علی صادقی سعی در فروش هرچه بیشتر در گیشه داشتند. دهه‌ی هشتاد تبدیل شد به دهه‌ی حکمرانی بی چون و چرای فیلم‌های «کمدی مبتذل» بر سینمای ایران. سینمایی که علاوه بر ضدفرهنگ و ضدمذهب بودن، آنقدر ساختار ضعیف و سردستی‌ای داشتند که حتی روشنفکران را هم مجاب کردند که یک دهه از ابتذال و لودگی جاری در این فیلم‌ها گلایه کنند و یک دهه بر طبل انتقاد و ناسازگاری با این فیلم‌ها بکوبند. 
 
دورانی که رسید
اما داستان گذشت و رسیدیم به اواخر دهه‌ی هشتاد و سال آغازین دهه نود. آثار متعلق به جریان کمدی‌های لوده و مبتذل دیگر فروش سابق را نداشتند و یک به یک با شکست تجاری مواجه می‌شدند. بررسی دلایل افت فروش این آثار خودش نیاز به یک مطلب جداگانه دارد، اما در همین دوران و در میانه‌ی بدترین دوران سینمای کمدی در یک دهه‌ی گذشته باز شاهد اکران چند فیلم بودیم که اتفاقا با استقبال همزمان مخاطبان و رسانه‌ها نیز مواجه شدند، آثاری مانند «سن پطرزبورگ»(بهروز افخمی) و «پسر آدم دختر حوا»(رامبد جوان) و «نیش زنبور»(حمیدرضا صلاحمند) و....، اما این آثار با موج کمدی‌های قبل از خود تفاوت‌های بسیاری داشتند که همین تفاوت‌ها باعث به چشم آمدن و دیده شدن این آثار در میان انبوه کمدی‌های ضعیف و بی‌کیفیت آن روزهای سینمای ایران می‌شد. مهمترین وجه تمایز این آثار با دیگر کمدی‌ها یکی گروه سازندگان جدید آنها نسبت به آثار قبلی بود، از کارگردان و نویسنده و بازیگر، و دیگری روش جدیدی که در خنداندن مخاطب در پیش گرفته بودند. در این آثار دیگر خبری از آواز خواندن و رقصیدن امثال پورمخبر و صادقی و رضویان نبود و فیلم بر اساس بداهه‌گویی‌های شفیعی‌جم و غفوریان پیش نمی‌رفت. چیزی که در این میان واضح و بدیهی بود این بود که سازندگان کمدی‌های جدید بعد ساختاری و فنی سینما را بهتر می‌شناختند و برای ارکان سینما یعنی فیلمنامه و کارگردانی و بازیگری ارزش بیشتری قائل بودند و مانند عموم تهیه‌کنندگان ناآشنا با سینمای، کمدی‌های مبتذل قبلی به سینما فقط به چشم یک تجارت سودآور نگاه نمی‌کردند، اما آیا همه‌ی این موارد باعث این می‌شد که این آثار از «ابتذال» خالی باشند و کمدی فاخر به حساب بیایند؟ 
 
نگاهی به «ورود آقایان ممنوع»
«ورود آقایان..» داستان خانم دارابی(ویشکا آسایش) مدیر یک دبیرستان دخترانه است که به شدت دارای روحیه مرد ستیزی‌ست به طوریکه تا به حال حتی یک مرد هم قدم به این دبیرستان نگذاشته، اما زایمان زودتر از موعد دبیر المپیاد شیمی این دبیرستان وی را مجبور می‌کند که با حضور یک دبیر مرد(رضا عطاران) در دبیرستان تحت مدیریتش موافقت کند و.....
پیمان قاسم‌خانی و رامبد جوان، نویسنده و کارگردان کار، توانسته‌اند با چاشنی کردن مقداری از تفکرات فمنیستی به شخصیت خانم دارابی و نقد این تفکرات به راحتی از خان‌های کسب پروانه‌ی ساخت و همچنین کسب پروانه‌ی نمایش و اکران عمومی عبور کنند. فیلم در مقایسه با کمدی‌های اکران شده در سال‌های اخیر به شدت خنده‌دارتر است و تقریبا تمام تماشاگران را از نظر مقدار خنده در طول نمایش فیلم راضی از سالن سینما خارج می‌کند، اتفاقا همین ظاهر ضدفمنیستی فیلم و مقدار دُز بالای خنده‌ی جاری در آن باعث شده هر دو طیف سنتی‌تر و امرو‌زی‌تر جامعه، و البته هر دو گروه خانواده‌ها و جوان‌های سینمارو از فیلم استقبال کنند. اما آیا واقعا شوخی‌های فیلم شوخی‌های درست و پاکی است؟ آیا این فیلم واقعا مناسب خانواده‌ی ایرانی‌ست؟ آیا این قبیل کمدی‌ها مبتذل‌تر از کمدی‌های لوده‌ی قبلی نیست؟
نکته‌ای که در میان تمامی آثار موسوم به کمدی‌های جدیدتر و به ظاهر فاخر این روز‌های سینمای ایران قابل ردیابی‌ست و اتفاقا می‌توان آن را به عنوان مهمترین شاخص و فاکتور این جریان نوظهور دانست مسئله‌ای به نام «شوخی جنسی» و یا «کمدی سکسی» است. توضیح می‌دهم.
اگر در همین دو- سه فیلم پرفروش این سال‌ها که خارج از جریان کمدی‌های مبتذل دهه هشتاد قرار می‌گرفتند (آثاری که در بالا نام بردم مثل «سن پطرزبورگ»(بهروز افخمی) و «پسر آدم دختر حوا»(رامبد جوان) و «نیش زنبور»(حمیدرضا صلاحمند) دقت کنیم به این نکته می‌رسیم که در این آثار شاید از رقص‌ها و شوخی‌های سخیف فیلم‌های قدرت‌اله صلح‌میرزائی و سعید سهیلی خبری نباشد اما میزان شوخی‌های جنسی در این فیلم‌ها آنقدر بالاست که خطرش برای جامعه‌ی ایرانی اگر بیشتر از موج کمدی‌های قبلی نباشد، کمتر هم نیست. شوخی‌های که در جامعه معمولا در بین صحبت‌های خصوصی گروه‌های رفاقتی پسرهای جوان رواج دارد و حالا روی پرده‌ی سینما برای عموم به نمایش در می‌آید. برای روشن شدن ماجرا مثالی می‌زنم. به یاد بیاورید صحنه‌ی صحبت‌های خانم دارابی و آقای جبلی در ماشین را در همین فیلم ورود آقایان ممنوع، که اتفاقا یکی از صحنه‌های مهم کل فیلم نیز هست، این خانم و آقا در یک سکانس نسبتا طولانی با توجیه اینکه مثلا دچار سوءتفاهم شده‌اند و منظور هم را نمی‌فهمند دقیقا درباره‌ی سکس و روابط زناشویی صحبت می‌کنند و همین باعث خنده‌ی تماشاگر می شود. و یا در همین فیلم، معتدل‌ترین و منطقی‌ترین شخصیت داستان که اتفاقا نقش استاد راهنما و پیر را‌ه‌بلد را هم برای شخصیت‌های ماجرا ایفا می‌کند(با بازی مانی حقیقی) مرد خانم‌باز و عیاشی‌ست که اتفاقا درباره‌ی روش‌های «خانم‌بازی» و «مخ‌زدن»! و «نخ دادن»! با دختر دبیرستانیش صحبت می‌کند و به او آموزش می‌دهد.
مسئله‌ای که در این میان قابل طرح است این است که، شاخصه‌ای که این قبیل کمدی‌ها را حتی در دوران رکود سینمای کمدی پرفروش می‌کند، بعضی از تابوشکنی‌ها مانند همین نشان دادن شوخی‌های خصوصی‌تر رایج بین مردم روی پرده‌ی سینماست. شوخی‌هایی که اگر هم فی‌نفسه خنده‌دار باشد ولی بیش‌تر باعث غافلگیری مخاطب می‌شود و همین غافلگیری باعث خنده‌ی بیشتر تماشاگر و البته استقبال بیشتر از فیلم می‌شود. اما نکته‌ی مهمی که باید روی آن تامل کرد این است که آیا واقعا شوخی‌های سردستی و سخیف و بعضا رقصیدن‌های رایج در فیلم‌های جواد رضویان و شفیعی‌جم و غفوریان و .....مبتذل‌تر است و یا «کمدی سکسی» جدیدا باب شده‌ی امثال قاسم‌خانی؟ آیا این درست است که به هر فیلمی که بیشتر مخاطب را بخنداند لفظ«کمدی فاخر» را اطلاق کرد؟ مگر خندیدن در ذات خودش ارزشی به حساب می‌آید که بخواهیم به هر قیمتی مردم را بخندانیم؟

کمدی‌سازهای پرمشتری این روزها
واضح است که ستاره‌ی اقبال سازندگان و بازیگرانی که یک دهه نبض کمدی‌سازی سینمای ایران را در دست داشتند، این روزها رو به خاموشی است. این روزها نه خروجی‌های پویا فیلم به فروش بالایی می‌رسند نه حضور صرف امثال رضویان و مجید صالحی و علی صادقی و... تضمینی برای فروش یک فیلم به حساب می‌آید، کار به جایی رسیده که حتی فیلم‌های موسوم به «شونه تخم مرغی» شبکه نمایش خانگی هم سودآوری سابق را ندارند.
اما در دور جدید ساخت فیلم‌های کمدی نیز مانند سابق یک گروه ثابت رگ خواب مخاطب را در دست دارند که بی‌شک مهمترین آنها پیمان قاسم‌خانی است. قاسم‌خانی در سال‌های اخیر با نوشتن سریال‌های طنز مهران مدیری به شهرت رسید و حالا وی را باید یک مولف صاحب سبک در حوزه‌ی طنز و کمدی در ایران نامید، نویسنده‌ای که اکثر آثار پرفروش این روزهای سینما و یا پربیننده‌ی تلویزیون حاصل کار وی است. اما نکته‌ی مهم اینجاست که با مرور آثار سینمایی و حتی بعضا تلویزیونی قاسم‌خانی مولفه‌های مشترکی قابل ردیابی‌ست من جمله تعدد «شوخی‌های جنسی».
قاسم خانی در تمام این سال‌ها 7- 8 فیلمنامه برای سینما نوشته اما تمام این فیلم‌ها آثاری پرحاشیه و قابل بحث‌اند. «مارمولک»(کمال تبریزی) یکی از مهمترین و قابل بحث‌ترین این نوشته‌هاست که در زمان خودش با حاشیه‌ها و جنجال‌های زیادی همراه شد و حتی با اکران کوتاه مدتش به یکی از پر تماشاگرترین فیلم‌های بعد از انقلاب تبدیل شد. با بعد محتوایی فیلم و دیدی که نسبت به اسلام و روحانیت داشت، کاری ندارم. برای من در اینجا یادآوری میزان بالای شوخی‌های جنسی فیلم مهم است. به یاد بیاورید صحنه‌های حضور رضا مارمولک(پرویز پرستوئی) با لباس روحانی در قطار را و هم کوپه شدنش با یک مادر و دختر را. هیزبازی‌های رضا مارمولک در این سکانس و شوخی‌های جنسی فراوان این صحنه شاید امروز هم قابل نمایش در سینمای ما نباشد.
یکی دیگر از آثار پرحاشیه‌ی قاسم‌خانی در چند سال گذشته «نقاب»(کاظم راست گفتار) است. فیلمی که حتی با وجود اکران با سانسور‌های زیاد باز هم وزیر ارشاد وقت را مجبور کرد که به خاطر اکران چنین فیلمی از مردم عذرخواهی کند. فیلم داستان دو دوست کلاهبردار با بازی پارسا پیروزفر و امین حیایی بود که با ازدواج دختران جوان پولدار با یکی از آنها دیگری سعی در اغفال همسر دوست خود کرده و با ایجاد رابطه‌ی جنسی با وی و فیلمبرداری از ماجرا، از این زنان پولدار با توجه به اینکه حکم آنها سنگسار است، اخاذی می‌کردند. همچنین فیلم سن پطرزبورگ نیز با فیلمنامه‌ی قاسم‌خانی سال گذشته به روی پرده رفت که هرکس فیلم را یکبار دیده باشد از روابط خارج عرف آن و دُز بالای شوخی‌های جنسی آن متعجب خواهد شد.
 
اشکال کار کجاست؟
شاید در نگاه اول اینطور به نظر برسد که کوتاهی ویزر ارشاد و معاونت سینمایی و باقی سیاست‌گذاران فرهنگی مسبب چنین وضعی است. در اینکه آنها مقصرند شکی نیست ولی می‌خواهم بگویم مقصر اصلی آنها نیستند. مشکل اصلی از آنجایی نشأت می‌گیرد که سال‌هاست سینمای ایران و همچنین رسانه‌های مکتوب ایران دست روشنفکرانی است که نه چیزی از انقلاب و آرمان‌های انقلاب می‌دانند، نه اعتقادی به دین و اصول آن دارند و نه حتی دغدغه‌ی مردم دارند. وقتی معیار فیلم «مبتذل» و «فاخر» را روشنفکران تبیین کردند، وقتی ساختار ضعیف یک فیلم شد معیار «ابتذال» و نه محتوای آن، وقتی نشریات و سایت‌ها و تمام رسانه‌های نوشتاری مملکت افتاد دست گروهی که تمام معیار قضاوتشان رفاقتشان با سازندگان اثر و باندبازی‌ست، خب معلوم است که امثال قاسم‌خانی می‌شوند نویسنده‌ی فاخرترین کمدی‌های تاریخ ایران و احتمالا رامبد جوان هم کارگردان فاخرترین کمدی‎ها. خصوصا که خودشان چنین عنوان را برای خویش انتخاب کرده اند و مثلا روی نسخه نمایش خانگی «پسر آدم، دختر هوا» برای تبلیغات و بازارگرمی نوشته اند: «پرفروش ترین کمدی فاخر سینمای ایران»! باید فکری برای این موضوع کرد که چرا در یک کشور اسلامی سی سال است روشنفکران معیار اثر فرهنگی خوب و بد، «مبتذل» و «فاخر» را تعیین می‌کنند.

 

کد خبر:95577

rajanews.com

-------------

بند میم: به طور کلی وبلاگ ما هم با این نظریات موافق است و البته این به این معنی است که این شوخی ها از فیلم ها حذف شوند. مثلا در فیلم " سن پطرزبورگ" انجا که به جای دکتر خودشان را جا زده بودند و به خانه کنتس رفته بودند و مرد ها ی به اصطلاح دکتر با کنتس که در هر صورت یک خانم است در مورد " پروستات " حرف میزنند واقعا شوخی سخیفی است و فکر کنم اگر با خانواده ان را ببینید نخواهید خندید!!! در حالیکه اصلا به چنین شوخی هایی نیاز نیست و اگر انها را هم از فیلم حذف کنیم ( که به قول بعضی ها 20% از طنز فیلم را تشکیل میدهند) باز فیلم خنده دار خواهد بود. ما فکر میکنیم که در این نوع فیلمها قصدی در کار است که کمترین آن از بین بردن حیا و رایج کردن این شوخیهای سخیف است و در اصل باز کردن راه برای بقیه این ابتذالات است. تا چند وقت دیگر این شوخیهای مبتذل عادی میشود و میروند سراغ دیگر خطوط قرمز. ما اعتقاد داریم که وزارت ارشاد  باید در مرحله فیلمنامه که هستند با دقت تمام فیلمها را از لحاظ شرعی و فرهنگی چک کند و تذکرات لازم را بدهد و تعهد کتبی بگیرد و اگر در مرحله اکران دید که رعایت نکرده اند ان وقت با رشادت تمام این قسمتها را باید حذف میکرد و خیلی هم روشن اطلاعیه میداد که چرا حذف کرده و فیلم سانسور شده را نمایش میداد. خانواده های ایرانی درک میکردند که این شوخیها مناسب نبوده که حذف شده. و در عین حال فیلمهای طنز را هم از دست نمیدادند. یادمان باشد که اگر فیلمی را ببینیم که خدا از آن راضی نباشد به دردمان نمیخورد و شادی واقعی هم نخواهد اورد.