سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به شکارچی شنبه(هفته نامه پنجره)

پنج شنبه 90/8/26 10:54 صبح| نگاه شکارچی شنبه صهیونیسم هفته نامه ژنجره | نظر

 

شکارچی شنبه فیلمی بدون زمان و مکان است که وقایع و محتوای آن منطبق بر واقعیت نیست و زمانی‎که به تماشایش می‎نشینید انتظار یک فیلم واقع‎گرایانه را نباید داشته باشید. در عوض از منظر  سورئالیستی سازنده «شکارچی شنبه» از یک موضوع یک ماجرا و از یک ماجرا یک قصه استعاری خلق شده است. سناریست و کارگردان مبتنی بر آن‎چه از ذهن برآمده، داستانی را نوشته و فیلمی را ساخته است، که گا‎هی برخی نواقص هم در آن دیده می‎شود. البته این نواقص به‎صورت سؤال قابل‎طرح است، مثلا چرا مصادیقی مثل شهرک‎سازی به‎رغم سورئالیستی بودن فیلم در آن مطرح می‎شود؟ این نخستین ایراد جدی است که به فیلم‎نامه شکارچی شنبه وارد است. اصلا بگذارید، راحت‎تر موضوع را طرح کنم فیلم سورئالیستی نباید شکل خبری داشته باشد و خبری از جهان حقیقی ارائه کند. «شکارچی شنبه» متعلق به سینمای ایران است، فیلم‎‎های ایرانی از گذشته تا‎کنون از فیلمفارسی تا سینمای روشنفکری، از بدنه تا سینمای جشنواره‎ای، همواره شروع و آغاز خوبی دارد اما همیشه پایان فیلم و گنگی پایان آن‎ها، عمده مشکل فیلم‎‎های سینمای ایران بوده است. گویی کارگردان‎‎های مختلف ایرانی تنها به آغاز‎های منسجم فکر می‎کنند و در اندیشه جمع‎بندی انتهایی نسیتند. شکارچی شنبه اما شروعی مناسب ندارد، اما از دقیقه 30 به بعد به فیلمی منسجم و کاملا هدفمند بدل می‎شود و هر قدر که به‎سمت انتهایی پیش می‎رود جاذبه‎‎های بصری و فرمی بیشتر می‎شود و حتی از جاذبه‎‎های محتوایی اثر پیشی می‎گیرد. البته جاذبه‎‎های محتوایی به زمانی از فیلم باز می‎گردد که با شخصیت‎‎های جذاب فیلم آشنا می‎شویم.


از دیگر نقص‎‎های گل درشت فیلم طرح مسأله آخرالزمان است که در آن کاراکتر هانان هم به‎عنوان دجال و هم به‎عنوان ضد‎مسیح باز می‎گردد، اگر به دیالوگ‎‎های ابتدایی فیلم دقت نمایید هانان زمانی‎که برای گرفتن بنیامین از عروسش در بندرگاه ایستاده، از شوهر مسیحی، وی را کافر خطاب می‎کند، اما ضدیت او با سایر ادیان در طول فیلم کاملا مشخص نمی‎شود با توجه به این‎که بنیامین قرینه کاراکتر آریل شارون در جهان واقعی‎ست که طبق نگاهی تطبیقی برخی گروه‎‎های کاتولیک ضدمسیح خطاب می‎شود. در شکارچی شنبه یک نگاه ترکیبی وجود دارد و بنیامین در انتها با کشتن پدر بزرگش در نقش دجال و ضد‎مسیح توأمان ظاهر می‎‎شود. انتظار می‎رفت سناریست و کارگردان نگاه عمیق‎تری نسبت به مکاشفات یوحنا و پیش‎گویی‎‎هایی دروغین نوسترداموس می‌داشتند تا بتوانند موقعیت‎‎های آخرالزمانی را در فیلم به‎صورتی شکیل‎تر تبیین کنند. شکارچی شنبه کلاف سردرگم و پنهان آخرالزمانی طالبانیسم صهیون را رشته‎رشته باز کرده و حقایقی را نشان می‎دهد که نسل امروز با آن آشنا نیست، امروز یکی از راه‎کار‎هایی که جهان مدیا برای توجیه اشغالگری رژیم صهیونیستی انجام می‎دهد، تولید فیلم با محوریت هولوکاست و اشغالگری‎ست و همچنین ساختن آثاری که به اصطلاح روشنفکران‎شان فرهنگ فسلطینی - اسراییلی را پدید می‎آورد که در برخی موارد فرهنگ اشغالگر غالب شود. نسل امروزی که در سرزمین‎‎های اشغالی زندگی می‎کند، توجیهش این است که ما اشغالگر نبودیم و این اتفاق را پدران‎مان رقم زدند، با این‎حساب ملت فلسطین باید با روند این اشغالگری کنار بیایند و شکارچی شنبه پرده‎‎ها را کنار می‎زند تا این شعار ظاهرا ضد‎جنگ در باور نسل امروز رسوب نکند. شکارچی همیشه شکارچی است، روز تعطیل کسب و کارش را کنار می‎گذارد و کشتار را آغاز می‎کند و نوه‎اش را به هیولای خون آشامی همچون خود (هانان) بدل می‎سازد و باید پذیرفت میان نسل امروز اشغالگران و نسل دیروز چندان تفاوتی نیست. خونخواری قوم صهیون دائما در حال تکثیر است و به‎دلیل آموزه‎‎های افراطی که بی‎پرده و آشکار برای تماشاگر تصویر شده، تمام توجیهات روشنفکری نسل امروز اشغالگران را زیر سؤال می‎برد.

اگر به طرز لباس پوشیدن بنیامین در ابتدای فیلم دقت کنیم متوجه ذائقه آمریکایی‎اش حتی در گوش دادن به موسیقی می‎شویم، هانان (پدربزرگ) کاری بس دشوار و سخت بر عهده دارد تا فرهنگ آمریکایی را از وی بستاند و فرهنگ اشغالگری و خون آشامی را جایگزین کند، حتی در مورد ژاکلین، پرستار بنیامین نیز این اتفاق صورت می‎پذیرد و هانان تلاش می‎کند تا سیر این استحاله اجباری در مورد وی نیز صورت پذیرد. یکی از تلاش‎‎های بی‎نقص شیخ‎طادی در این فیلم این است که بر روی تئوری بسط خشونت تعمق بیشتری می‎‎کند. بنیامین تمام تلاش خود را به‎کار می‎بندد تا در این خشونت حل نشود اما موفق نیست، او هر زمان که عزم فرار می‎کند، لباس‎‎هایی را که هنگام عزیمت به سرزمین‎‎های اشغالی به تن داشته (خصوصا کلاه آمریکایی) به سر می‎گذارد تا از این خشونت‎آموزی بگریزد، اما با دایره‎ای بسته مواجه می‎شود. هانان نیز تمامی تلاش خود را برای تغییر بنیان به‎کار می‎گیرد و بدنه اصلی درام مبتنی می‎شود بر جدال و تغییر این شخصیت و تا بخش انتهایی فیلم، بنیامین حاضر به این تغییر نیست، البته تغییر یک‎باره بنیامین هم از طرفی فاقد زمینه چینی دراماتیک است. این موضوع به خودی خود یکی از حفره‎‎های درام محسوب می‎شود، حتی در برخی لحظه‎‎ها شاهد آن هستیم که حس برتری‎طلبی بنیامین نسبت به‎ کودک فلسطینی(که نجاتش می‎دهد) وجود دارد، اما سیر تغییرات تدریجی اتفاق نمی‎افتد و میزان و دوز باورپذیری بخش انتهایی، یعنی تکامل شکارچی در نزد تماشاگر تا حدودی غیرقابل باور می‎شود.

در داستان‎پردازی و سیر پیش‎رونده فیلم چون استعاری و سمبلیستی است، اغلب رویداد‎ها در فضا‎های غیرواقعی اتفاق می‎افتد و سازنده اثر برای پوشاندن این ضعف بیشتر عاطفه و احساس شخصیت‎‎ها را به تصویر می‎کشد و جنبه‎‎های تأکیدی بر روی این مقوله سبب می‎شود رویداد محوری که همان تغییر بنیامین است در محور قرار نگیرد، بلکه واکنش‎‎های درونی بنیامین و عواطف درونی وی و ژاکلین و متین بررسی شود. هرچند که مادر برای پس گرفتن کودکش، بعد از یک ماه (در ابتدای فیلم)، بسیار مصمم نمایش داده می‎شود و حتی پیرمرد را تهدید به شکایت می‎کند، اما در طول داستان که ظاهرا بیشتر از چند ماه طول می‎کشد خبری از او برای پس گرفتن پسرش نمی‎شود. این موضوع سبب می‎شود که تناقضات بیشتری حول رفتار و واکنش‎‎های بنیامین مورد تحلیل و نقد واقع شود. در بسیاری از صحنه‎‎ها بنیامین از صحنه‎‎های جنایت وحشت‎زده می‎گریزد، اما پس از چندی مکث و تأمل با شبه نظامیان همراه می‎شود و هیچ‎گاه متوجه نمی‎شویم که بنیامین از این کشتار می‎ترسد و فرار می‎کند و یا با خشونت ارتباط برقرار می‎کند. سیر این تناقضات در مورد مصالحه با یکی از اعراب مسلمان نیز وجود دارد و او را به‎عنوان میهمان خطاب می‎کند، در صورتی‎که منطبق با آموزه‎‎های فیلم تنها هانان دلبسته سلاح و کشتار است. موقعیت ژاکلین هم با توجه به ستایش‎‎های اغراق‎آمیز هانان مشخص نیست، این که جایگاه وی در حد یک ملکه است یا خدمتکار منزل و در سیر رویدادها این موضوع مشخص نمی‎شود. ضمن این‎که هانان شوهر دوم عروسش را کافر خطاب می‎کند و در ابتدای فیلم خطاب به وی می‎گوید، چرا با کافر مسیحی (به تعبیر خود هانان) ازدواج کرده است، اما در ادامه خودش تمایل دارد با ژاکلین مسیحی ازدواج کند. با همه این انتقادات مؤسسه آوینی همت کرده به تولید اثری که سایرین جرأت تهیه‎اش را ندارند، پرداخته، چراکه تولید فیلم با محور مقاومت را اغلب دردسر و ضد‎روشنفکری قلمداد می‎کنند! با همه این احوال و نقد‎های نگارنده، شیخ طادی طوری فیلم را ساخته که می‎توان قسمت دومی برایش تهیه کرد و شخصیت بنیامین می‎تواند قصه‎ساز بر دنباله این رویداد‎ها باشد