سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به شکارچی شنبه(هفته نامه پنجره)

پنج شنبه 90/8/26 10:54 صبح| نگاه شکارچی شنبه صهیونیسم هفته نامه ژنجره | نظر

 

شکارچی شنبه فیلمی بدون زمان و مکان است که وقایع و محتوای آن منطبق بر واقعیت نیست و زمانی‎که به تماشایش می‎نشینید انتظار یک فیلم واقع‎گرایانه را نباید داشته باشید. در عوض از منظر  سورئالیستی سازنده «شکارچی شنبه» از یک موضوع یک ماجرا و از یک ماجرا یک قصه استعاری خلق شده است. سناریست و کارگردان مبتنی بر آن‎چه از ذهن برآمده، داستانی را نوشته و فیلمی را ساخته است، که گا‎هی برخی نواقص هم در آن دیده می‎شود. البته این نواقص به‎صورت سؤال قابل‎طرح است، مثلا چرا مصادیقی مثل شهرک‎سازی به‎رغم سورئالیستی بودن فیلم در آن مطرح می‎شود؟ این نخستین ایراد جدی است که به فیلم‎نامه شکارچی شنبه وارد است. اصلا بگذارید، راحت‎تر موضوع را طرح کنم فیلم سورئالیستی نباید شکل خبری داشته باشد و خبری از جهان حقیقی ارائه کند. «شکارچی شنبه» متعلق به سینمای ایران است، فیلم‎‎های ایرانی از گذشته تا‎کنون از فیلمفارسی تا سینمای روشنفکری، از بدنه تا سینمای جشنواره‎ای، همواره شروع و آغاز خوبی دارد اما همیشه پایان فیلم و گنگی پایان آن‎ها، عمده مشکل فیلم‎‎های سینمای ایران بوده است. گویی کارگردان‎‎های مختلف ایرانی تنها به آغاز‎های منسجم فکر می‎کنند و در اندیشه جمع‎بندی انتهایی نسیتند. شکارچی شنبه اما شروعی مناسب ندارد، اما از دقیقه 30 به بعد به فیلمی منسجم و کاملا هدفمند بدل می‎شود و هر قدر که به‎سمت انتهایی پیش می‎رود جاذبه‎‎های بصری و فرمی بیشتر می‎شود و حتی از جاذبه‎‎های محتوایی اثر پیشی می‎گیرد. البته جاذبه‎‎های محتوایی به زمانی از فیلم باز می‎گردد که با شخصیت‎‎های جذاب فیلم آشنا می‎شویم.


از دیگر نقص‎‎های گل درشت فیلم طرح مسأله آخرالزمان است که در آن کاراکتر هانان هم به‎عنوان دجال و هم به‎عنوان ضد‎مسیح باز می‎گردد، اگر به دیالوگ‎‎های ابتدایی فیلم دقت نمایید هانان زمانی‎که برای گرفتن بنیامین از عروسش در بندرگاه ایستاده، از شوهر مسیحی، وی را کافر خطاب می‎کند، اما ضدیت او با سایر ادیان در طول فیلم کاملا مشخص نمی‎شود با توجه به این‎که بنیامین قرینه کاراکتر آریل شارون در جهان واقعی‎ست که طبق نگاهی تطبیقی برخی گروه‎‎های کاتولیک ضدمسیح خطاب می‎شود. در شکارچی شنبه یک نگاه ترکیبی وجود دارد و بنیامین در انتها با کشتن پدر بزرگش در نقش دجال و ضد‎مسیح توأمان ظاهر می‎‎شود. انتظار می‎رفت سناریست و کارگردان نگاه عمیق‎تری نسبت به مکاشفات یوحنا و پیش‎گویی‎‎هایی دروغین نوسترداموس می‌داشتند تا بتوانند موقعیت‎‎های آخرالزمانی را در فیلم به‎صورتی شکیل‎تر تبیین کنند. شکارچی شنبه کلاف سردرگم و پنهان آخرالزمانی طالبانیسم صهیون را رشته‎رشته باز کرده و حقایقی را نشان می‎دهد که نسل امروز با آن آشنا نیست، امروز یکی از راه‎کار‎هایی که جهان مدیا برای توجیه اشغالگری رژیم صهیونیستی انجام می‎دهد، تولید فیلم با محوریت هولوکاست و اشغالگری‎ست و همچنین ساختن آثاری که به اصطلاح روشنفکران‎شان فرهنگ فسلطینی - اسراییلی را پدید می‎آورد که در برخی موارد فرهنگ اشغالگر غالب شود. نسل امروزی که در سرزمین‎‎های اشغالی زندگی می‎کند، توجیهش این است که ما اشغالگر نبودیم و این اتفاق را پدران‎مان رقم زدند، با این‎حساب ملت فلسطین باید با روند این اشغالگری کنار بیایند و شکارچی شنبه پرده‎‎ها را کنار می‎زند تا این شعار ظاهرا ضد‎جنگ در باور نسل امروز رسوب نکند. شکارچی همیشه شکارچی است، روز تعطیل کسب و کارش را کنار می‎گذارد و کشتار را آغاز می‎کند و نوه‎اش را به هیولای خون آشامی همچون خود (هانان) بدل می‎سازد و باید پذیرفت میان نسل امروز اشغالگران و نسل دیروز چندان تفاوتی نیست. خونخواری قوم صهیون دائما در حال تکثیر است و به‎دلیل آموزه‎‎های افراطی که بی‎پرده و آشکار برای تماشاگر تصویر شده، تمام توجیهات روشنفکری نسل امروز اشغالگران را زیر سؤال می‎برد.

اگر به طرز لباس پوشیدن بنیامین در ابتدای فیلم دقت کنیم متوجه ذائقه آمریکایی‎اش حتی در گوش دادن به موسیقی می‎شویم، هانان (پدربزرگ) کاری بس دشوار و سخت بر عهده دارد تا فرهنگ آمریکایی را از وی بستاند و فرهنگ اشغالگری و خون آشامی را جایگزین کند، حتی در مورد ژاکلین، پرستار بنیامین نیز این اتفاق صورت می‎پذیرد و هانان تلاش می‎کند تا سیر این استحاله اجباری در مورد وی نیز صورت پذیرد. یکی از تلاش‎‎های بی‎نقص شیخ‎طادی در این فیلم این است که بر روی تئوری بسط خشونت تعمق بیشتری می‎‎کند. بنیامین تمام تلاش خود را به‎کار می‎بندد تا در این خشونت حل نشود اما موفق نیست، او هر زمان که عزم فرار می‎کند، لباس‎‎هایی را که هنگام عزیمت به سرزمین‎‎های اشغالی به تن داشته (خصوصا کلاه آمریکایی) به سر می‎گذارد تا از این خشونت‎آموزی بگریزد، اما با دایره‎ای بسته مواجه می‎شود. هانان نیز تمامی تلاش خود را برای تغییر بنیان به‎کار می‎گیرد و بدنه اصلی درام مبتنی می‎شود بر جدال و تغییر این شخصیت و تا بخش انتهایی فیلم، بنیامین حاضر به این تغییر نیست، البته تغییر یک‎باره بنیامین هم از طرفی فاقد زمینه چینی دراماتیک است. این موضوع به خودی خود یکی از حفره‎‎های درام محسوب می‎شود، حتی در برخی لحظه‎‎ها شاهد آن هستیم که حس برتری‎طلبی بنیامین نسبت به‎ کودک فلسطینی(که نجاتش می‎دهد) وجود دارد، اما سیر تغییرات تدریجی اتفاق نمی‎افتد و میزان و دوز باورپذیری بخش انتهایی، یعنی تکامل شکارچی در نزد تماشاگر تا حدودی غیرقابل باور می‎شود.

در داستان‎پردازی و سیر پیش‎رونده فیلم چون استعاری و سمبلیستی است، اغلب رویداد‎ها در فضا‎های غیرواقعی اتفاق می‎افتد و سازنده اثر برای پوشاندن این ضعف بیشتر عاطفه و احساس شخصیت‎‎ها را به تصویر می‎کشد و جنبه‎‎های تأکیدی بر روی این مقوله سبب می‎شود رویداد محوری که همان تغییر بنیامین است در محور قرار نگیرد، بلکه واکنش‎‎های درونی بنیامین و عواطف درونی وی و ژاکلین و متین بررسی شود. هرچند که مادر برای پس گرفتن کودکش، بعد از یک ماه (در ابتدای فیلم)، بسیار مصمم نمایش داده می‎شود و حتی پیرمرد را تهدید به شکایت می‎کند، اما در طول داستان که ظاهرا بیشتر از چند ماه طول می‎کشد خبری از او برای پس گرفتن پسرش نمی‎شود. این موضوع سبب می‎شود که تناقضات بیشتری حول رفتار و واکنش‎‎های بنیامین مورد تحلیل و نقد واقع شود. در بسیاری از صحنه‎‎ها بنیامین از صحنه‎‎های جنایت وحشت‎زده می‎گریزد، اما پس از چندی مکث و تأمل با شبه نظامیان همراه می‎شود و هیچ‎گاه متوجه نمی‎شویم که بنیامین از این کشتار می‎ترسد و فرار می‎کند و یا با خشونت ارتباط برقرار می‎کند. سیر این تناقضات در مورد مصالحه با یکی از اعراب مسلمان نیز وجود دارد و او را به‎عنوان میهمان خطاب می‎کند، در صورتی‎که منطبق با آموزه‎‎های فیلم تنها هانان دلبسته سلاح و کشتار است. موقعیت ژاکلین هم با توجه به ستایش‎‎های اغراق‎آمیز هانان مشخص نیست، این که جایگاه وی در حد یک ملکه است یا خدمتکار منزل و در سیر رویدادها این موضوع مشخص نمی‎شود. ضمن این‎که هانان شوهر دوم عروسش را کافر خطاب می‎کند و در ابتدای فیلم خطاب به وی می‎گوید، چرا با کافر مسیحی (به تعبیر خود هانان) ازدواج کرده است، اما در ادامه خودش تمایل دارد با ژاکلین مسیحی ازدواج کند. با همه این انتقادات مؤسسه آوینی همت کرده به تولید اثری که سایرین جرأت تهیه‎اش را ندارند، پرداخته، چراکه تولید فیلم با محور مقاومت را اغلب دردسر و ضد‎روشنفکری قلمداد می‎کنند! با همه این احوال و نقد‎های نگارنده، شیخ طادی طوری فیلم را ساخته که می‎توان قسمت دومی برایش تهیه کرد و شخصیت بنیامین می‎تواند قصه‎ساز بر دنباله این رویداد‎ها باشد

 


باید شکارچی شنبه را شناساند...

سه شنبه 90/8/24 10:12 عصر| شکارچی شنبه مذهبی ها تبلیغ ضد صهیونیست | نظر

باید شکارچی شنبه را شناساند...

چرا شکارچی شنبه خوب نمی‌فروشد/
از سوزنی که باید به خودمان بزنیم تا نقدهایی که به فیلم وارد است!

گروه فرهنگی- مهدی آذرپندار: سینمای ایران در حالی وارد هشتمین ماه سال 90 شده ‌است که همچنان با انتقادهای شدید اهالی جبهه‌ی فرهنگی انقلاب و هنرمندان ارزشی دست و پنجه نرم می‌کند. یکی از رواج بی‌عفتی و حتی همجنس بازی در سینمای ایران می‌گوید؛ دیگری ترویج افکار سکولار در سینمای ایران را بهانه‌ی انتقاداتش قرارداده است. منتقدی از تعارض محتوای فیلم‌ها با آرمان‌های انقلاب گلایه دارد و آخری سیاه‌نمایی و پناه بردن به سفارت‌های خرس‌نشان را بزرگ‌ترین مشکل سینمای ایران می‌داند.

اما با آنکه هر کس از زاویه‌‌‌ی خاص خود به این موضوع نگاه می‌کند، تمام کسانی که سینمای ایران ر از این جنبه مورد نقد قرار می‌دهند، بر یک چیز توافق همگانی دارند؛ اینکه سینمای جمهوری اسلامی این روزها به شدت به کارگردانان معتقد به مبانی نظام و دغدغه‌مند نیازمند است و مدیران سینمایی باید از این کارگردانان حمایت کنند.
 
اما این روزها در حالی که یکی از کارگردانان وطنی لباس رزم بر تن کرده و با ساخت یک فیلم جسورانه، وارد کارزار مبارزه با صهیونیست جهانی شده است، شاهد آن هستیم که فیلم این کارگردان حتی از سوی رسانه‌های مذهبی نیز بایکوت شده است و به جز یکی دو نشریه، هیچ یک از سایت‌ها و نشریات مذهبی تا امروز به صورت جدی به آن نپرداخته‌اند.

توجه نکردن به این فیلم در حالی است که تقریباً در تمام این سایت‌ها و نشریات حتی مذهبی می‌توانید مطالبی درباره‌ی دو فیلم "سعادت آباد" و "یه حبه قند" بیابید که بسیاری از این مطالب هم در نقد محتوای این فیلم‌ها و در نهایت در انتقاد از روند کلی سینمای ایران است. از همین رو باید پرسید که آیا بزرگ‌ترین مشکل سینمای ایران، تولید آثار ارزشی و نداشتن کارگردانان معتقد به مبانی اسلام و نظام است؟

اکران "شکارچی شنبه" به کارگردانی "پرویز شیخ طادی" و فروش پایین آن برای چندمین بار به وضوح نشان می‌دهد که معضل اصلی سینمای ارزشی ایران نه در حوزه‌ی تولید، که در وضعیت پخش و اکران فیلم است. البته این بار هدف از پرداختن به وضعیت نامناسب پخش و اکران، انتقاد از تعداد و کیفیت سینماهای اکران کننده‌ی "شکارچی شنبه" و یا گلایه از صداوسیما به خاطر پخش نکردن تیزر به اندازه کافی برای این فیلم نیست؛ که اتفاقاً شکارچی شنبه از حیث تعداد و کیفیت سالن نمایش و پخش تیزر با مشکل چندان حادی هم روبرو نبوده است، بلکه به نظر می‌رسد علت اصلی فروش پایین این فیلم، قهر مخاطب مذهبی با سینما و ناتوانی رسانه‌های انقلابی در جهت تبلیغ این فیلم برای جلب اعتماد این گروه از مخاطبان از دست رفته‌ی سینماست.

تقریبا تمام کسانی که با معادلات سینمای ایران آشنایی دارند، می‌دانند که قشر مذهبی -که اکثریت جمعیت ایران را هم تشکیل می‌دهند- به هر دلیلی رابطه‌ی چندان مناسبی با سینما ندارند. از همین رو، کم مخاطب بودن سینمای ایران به خصوص از سال 76 به بعد را می‌توان در همین راستا ارزیابی کرد و حتی نتیجه گرفت که در تمام این سال‌ها، هر فیلمی که قشر مذهبی از آن بهتر استقبال کرده، از فروش بالاتری هم برخوردار شده است. مثال بارز آن هم فیلم‌های دفاع مقدس است که هنوز هم در قله‌ی پرفروش‌ترین و پرمخاطب‌ترین آثار سینمای ایران قرار دارند. از "عقاب‌ها" گرفته تا "اخراجی‌ها"!

اما با وجود آنکه این حقیقت انکارناشدنی است، دست اندرکاران سینمای ایران در تمام این سال‌ها هیچ تلاشی برای جلب اعتماد از دست‌رفته‌ی قشر مذهبی به سینما نکرده‌اند که هیچ، بلکه با زیرپا گذاشتن خط قرمزهای اخلاقی و پرداختن به موضوع‎های غیر متعارف، روز به روز بر شکاف ایجاد شده بین سینما و مذهبی‌ها افزوده‌اند.

از همین رو، در ادامه‌ی همان روندی که از انتهای دهه‌ی 70  آغاز شد و در اواسط دهه‌ی 80  با پرداختن بیش از حد سینما به موضوعات دختر و پسری و کمدی‌های مبتذل به اوج خود رسید، شاهد آن هستیم که جماعت مذهبی این روزها حتی دیگر از اسامی فیلم های روی پرده نیز اطلاعی ندارند؛ چه برسد به آنکه بخواهند برای تماشای این فیلم‌ها بر روی پرده‌ی سینما پیش قدم شوند. همین بی‌اطلاعی از اوضاع سینما که نماد قهر کامل مذهبی‌ها با سینماست، موجب شده است تا فیلم‌های ارزشی بیش از دیگر فیلم‌ها قربانی شود؛ چرا که سرمایه‌گذاری این فیلم‌ها اصولاً برای جذب همین قشر مذهبی است.

در چنین وضعیتی و در حالی که بسیاری از مردم از وضعیت فیلم‌های روی پرده هیچ‎گونه اطلاعی ندارند، نقش رسانه‌های ارزشی پررنگ‌تر می‌شود؛ چرا که این رسا‌نه‌ها می‌توانند با تبلیغ مناسبی که بر روی فیلم‌های ارزشی انجام می‌دهند، به قشر مذهبی بدبین به سینما که بعضاً به این رسانه‌های مجازی یا مطبوعاتی اعتماد بیشتری دارند، این اطمینان را بدهند که می‌توانند برخی از فیلم‌ها را اتفاقاً روی پرده ببینند و از محتوای مناسب و فرم قوی متناسب با آن محتوا لذت ببرند.

اما در حالی که در این چند سال اخیر توجه رسانه‌های مذهبی به امر سینما بیشتر از قبل شده است، این توجه و التفات رسانه‌ها فقط در انتقاد از فیلم‌های با محتوای نامناسب خلاصه شده و در راستای تحسین و تمجید از معدود فیلم‌های ارزشی سینمای ایران تقریباً کار مهمی صورت نگرفته است. "شکارچی شنبه" هم یکی از همین فیلم‌هاست که قربانی همین سیاست رسانه‌ای نادرست شده است. فیلمی که با پرداختن به موضوع صهیونیست جهانی و نحله‌های فکری آن، برای اولین بار در سینمای ایران قصد دارد تا تفکر طالبانی صهیونیست را ترسیم کند و با نشان دادن سرنوشت تلخ کودکی که با چنین آموزه‌هایی پرورش می‌یابد، مخاطب ایرانی و حتی جهانی خود را به تفکر وادارد.

جالب آن است که این بار دیگر نمی‌توان به فیلم انگ سفارشی بودن زد و با این استدلال آن را کوبید؛ چرا که کارگردان فیلم -آن‎طور که در تمام مصاحبه‌ها تاکید شده است- خود در زمینه‌ی نحله‌ی فکری صهیونیست دغدغه‌مند شده و بعد از انجام تحقیقات بسیار، شخصاً پیشنهاد ساخت چنین فیلمی را به نهادهای دولتی داده است. در حالی که معمولاً پروژه‌های ارزشی با ایده‌ی تهیه‌کننده‌ی دولتی در باب یک موضوع شکل می‌گیرد و بعد توسط کارگردان ساخته و پرداخته می‌شود.

علاوه بر این‌ها، فیلم از جنبه‌ی کارگردانی و بازیگری هم لحظه‌های درخشانی دارد. چنانکه شخصیت‌پردازی "هانان" با بازی متفاوت علی نصیریان، روند تحول کاراکتر کودک از معصومیت کودکی به سبوعیت طالبانی و پایان بندی فیلم، قابل قبول و تاثیرگذار از آب درآمده است. حال با وجود چنین امتیازهایی باید پرسید که چرا فیلم اینگونه مورد بایکوت رسانه‌ها قرار گرفته است؟ البته مبرهن است که مخاطب این پرسش گردانندگان رسانه‌های ارزشی هستند و اگر نه، از جماعت روشنفکر و رسانه‌های متعلق به آنان، جز همین سکوت در برابر این فیلم و صحبت نکردن درباره‌ی آن حتی به صورت نقد، انتظاری نمی‌رود.

شاید استدلال بسیاری از دست‌اندرکاران این رسانه‌ها این باشد که فیلم از حیث محتوایی دارای اشکالاتی است. البته پر بی‌راه هم نمی‌گویند. "شکارچی شنبه" در ترسیم چهره‌ی اعراب مبارز و فلسطینیان، موفق نیست؛ تا جایی که شاخص‌ترین کاراکتر عرب حاضر در فیلم، در برابر اوامر اربابان یهودی خود کاملاً تسلیم شده است و مبارزه را کاری بیهوده می‌داند. البته قضاوت فیلم راجع به این کاراکتر کاملاً منفی است، اما از آنجا که هیچ فلسطینی یا عرب شاخص دیگری در فیلم نشان داده نمی‌شود که به مبارزه اهتمام داشته باشد و در برابر خشونت پردامنه‌ی هانان و پیروانش بایستد، می‌توان پذیرفت که فیلم در نمایش پایمردی و مقاومت فلسطینی‌ها دارای اشکالاتی است. اگرچه در اواخر فیلم، تعداد زیادی از فلسطینی‌های مبارز و مسلح هم -که قائل به دفاع از آرمان خود تا پای جان هستند- وارد ماجرا می‌شوند، اما از آنجا که اصلاً به شخصیت آنها پرداخته نمی‌شود و حضورشان با چهره‌ای پوشانده شده، چندان تاثیرگذار نیست، این خلأ محتوایی تا انتهای فیلم چندان پر نمی‌شود.

علاوه بر این اینکه، نوع شخصیت پردازی "هانان" در مواردی همچون تحریف کتاب‌های مقدس توسط او در زیرزمین خانه‌اش و یا خودخداپنداری "هانان" کمی ساده انگارانه و اغراق شده است. اما با وجود همه‌ی این اشکالات، از آنجا که کسی ادعایی در باب بی‌عیب و نقص بودن این فیلم ندارد، چه کسی می‌تواند ادعا کند که نکات منفی "شکارچی شنبه" بیش از نکات مثبت آن است؟

به نظر می‌رسد این روزها اصحاب رسانه‌های انقلابی و مذهبی، ارزش ساخته شدن فیلمی در باب صهیونیست در این وضعیت مغشوش سینمای ایران را هنوز درک نکرده‌اند و همچنان پیگیر نقد محتوای نامناسب "سعادت آباد" و نوشتن نقدهایی از روی شیفتگی یا تنفر درباره‌ی "یه حبه قند" هستند و هیچ توجهی به "شکارچی شنبه" ندارند. باید از این دوستان پرسید که آیا نمی‌دانند که کار ایجابی مقدم بر کار سلبی است؟ آیا نشنیده‌اند که امر به معروف مقدم بر نهی از منکر است؟ آیا به نظر این دوستان، حرکت یک کارگردان از روی دغدغه برای ساخت یک فیلم با موضوع نقد افکار صهیونیسم، قابل تقدیر نیست؟ آیا از خود گذشتگی علی نصیریان برای بازی در این فیلم با وجود اطلاع از احتمال ممانعت همیشگی برای خروج او از کشور شایسته‌ی قدردانی نیست؟ آیا با چنین روندی، دیگر هیچ کارگردانی جرأت نزدیک شدن به چنین مضامینی را در سینمای ایران می‌کند؟

به هر حال در شرایطی که به زودی شاهد اکران فیلم "سی و سه روز" با موضوع جنگ سی و سه روزه‌ هم خواهیم بود، امیدواریم در این یکی دو هفته‌ی پایانی اکران "شکارچی شنبه"، حمایت رسانه‌ها و قشر مذهبی از این فیلم بیشتر شود تا عوامل و دست اندرکاران این گونه فیلم‌ها قوت قلب بیشتری بگیرند. چنانکه تهیه کننده‌ی "شکارچی شنبه" چندی قبل در گفت‌و گو با رجانیوز خاضعانه خواستار توجه بیشتر به این فیلم شده بود:

«این که چرا دوستان و عزیزان و همفکران و هم‌مسلکان ما وقت نمی‌گذارند تا این فیلم را ببینند، این برای ما جای سؤال است. اگر این فیلم یا هر فیلم دیگری مثلاً گوشه‌ی چشمی به حمایت از نیروهای اشغالگر قدس داشت، تمام سایت‌های ارزشی و انقلابی ما را سیبل می‌کردند که چرا در این فیلم شما دیالوگی را گفتید که جنبه طرفداری از سربازان اسرائیلی را دارد؟‌ انتظار و توقع این بود که با این کار که در جهت اعتقادات مردم و آرمان‌های انقلاب و امام و شهدا بوده است، برخورد بهتری شود. حداقل دوستان وقت می‌گذاشتند تا این فیلم را ببینند و بعد ایرادهای آن را به ما می‌گفتند...»

                                         کد خبر:107583 -رجانیوز

 


صدا و سیمای ایران، آن‏گونه که از لبنان می‏بینیم!

چهارشنبه 90/8/18 11:57 عصر| مصطفی الکرکی نقد انتقاد کارشناس لبنانی از صدا و سیما | نظر

(این خبر عینا از رجا نیوز نقل میشود.)

صدا و سیمای ایران، آن‏گونه که از لبنان می‏بینیم  !

مصطفی الکرکی (کارشناس لبنانی رسانه و تبلیغ  (

mostafa.alkaraki@hotmail.com

به عنوان کسی که نزدیک به 10 سال است که برنامه‏های تلویزیون ایران را دنبال می‏کند و در تمام طول این مدت، فقط در عرصه‏های فرهنگی و تبلیغی متمرکز بوده است، مسائل فراوانی درباره سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در ذهنم جمع شده است که باتوجه به وضعیت فعلی این سازمان، لازم می‏دانم که بیش از این نهفته نماند؛ بنابر این آن‏ها را بیان می‏کنم  .

لبنانی بودنِ من و حضور من در لبنان، فرصتِ ناگزیری بوده است که در بین رسانه‏ها و شبکه‏های مختلف تلویزیونی دنیا زندگی کنم و همین، موقعیت مناسبی فراهم آورده که جایگاه شبکه‏های تلویزیون جمهوری اسلامی ایران را در میان سایر شبکه‏ها بشناسم و تفاوت‏های موجود میان آن‏ها را بهتر درک کنم  .

برای مدت طولانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تلویزیون ایران فاقد بسیاری از شرایط لازم برای موفقیت در عرصه‏های فنی و هنری بود و تا سال‏های دراز  به عنوان "شبکه‏هایی بدون هویت و برنامه‏ریزی بلندمدت" باقی ماند که در آن، انواع محتواهای ارزشمند و بی‏ارزش عرضه می‏شد. اما هم‏اکنون این سازمان مراحل خوبی را در زمینه‏های فنی و هنری پشت سرگذاشته و باید در مورد نقش آن در بازار بزرگ رقابت رسانه‏ای جهانی، آن اندکی تأمل کنیم. همچنین در مورد جایگاه آن در حوزه داخلی ایران نیز باید با دیدگاه منتقدانه آن را ارزیابی کنیم  .

1- بعد سیاسی

به اعتقاد من این سازمان نتوانسته است تاکنون خط مشی مشخصی را برای خود در این زمینه معین کند؛ خط مشی‌ای که نتایج آن از قبل قابل پیش بینی بوده و در راستای اهداف و مسائل اصلی جمهوری اسلامی و جهان اسلام و بیداری اسلامی در مقابل سایر شبکه‏ها باشد. در نتیجه غالباً ارزیابی تولیدات سیاسی این سازمان، بر مبنای آثار و نتایج و عکس‏العمل‏های پس از پخشِ برنامه‏ها صورت می‏گیرد  .

این درحالی است که شبکه‏هایی همچون الجزیره، العربیه و حتی المنار، برای خود هویت و خط مشی سیاسی معیّنی طراحی کرده و بنیان نهاده‏اند که در بسیاری از مواقع باعث می‏شود آثار و نتایج برنامه‏ها پیش از پخش آن روشن بوده باشند  .

2- بعد فرهنگی

میراث تمدنی ایران، به‏ویژه میراث فرهنگی و هنری آن، که تلویزیون به شدت بر آن تکیه دارد، میراث عمیق، بزرگ و جذاب است که با یک برنامه‏ریزی درست می‏توان از آن به بهترین شکل بهره گرفت؛ ولی آنچه می‏بینیم این است که شبکه‏های تلویزیونی ایران، این میراث گران‏بها را نمایندگی نمی‏کنند. بلکه در بسیاری از مواقع به برنامه‏هایی سطحی و ساده اکتفا نموده‏اند  .

زیرا بسیاری از مدیران، تهیه‏کنندگان، نویسندگان و عوامل تلویزیون، از جوانانی هستند که از گذشته تاریخی پیش از انقلابشان کنده شده‏اند و به یک جایگزین محکم به عنوان یک منبع برای تشخیص نیازهای فرهنگی مرتبط نشده‏اند؛ این موجب شده است که این شبکه‏ها، یتیم و بدون هویّت باقی بمانند  .

در حالی که این کشور با رهبری امام خمینی   (رضوان الله علیه)، روش اسلامی خود را در تشکیل یک حکومت بزرگ اسلامی، به همه جهانیان صادر کرد و والاترین مفاهیم انقلاب نیز در جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران متجلّی شد؛ و هم‏اکنون که با رهبری امام خامنه‏ای، الگوی نمونه پیشرفت اسلامی ایرانی ترسیم می‏شود، می‏بینیم متأسفانه این ارزش‏ها و مبادی آن از طریق صفحه تلویزیون شبکه‏های جمهوری اسلامی به عموم جهانیان عرضه نمی‏شود؛ با این‏که تمام شرایط لازم برای نشر این ارزش‏ها در سازمانی نظیر صدا وسیما فراهم و آماده است  .

3- وابستگی به اهداف کلی مملکت

این اهداف در سازمان صدا و سیما تولید نمی‏شود؛ بلکه از بالاترین مراتب حاکمیتی نظیر سازمان‏هایی که اولویت‏های فرهنگی را تعیین می‏کنند، برگرفته می‏شود. مراتبی همچون راهبری حکیمانه ولی امر مسلمین، به مثابه رهبری که دارای فهم عالی فرهنگی است و از حیث میزان اهتمام و درک و توانمندی در شناخت نیازهای جامعه و امت اسلامی و راه‏کارهای متناسب آن به صورت کاملاً تفصیلی و دقیق، بی‏نظیر است  .

این در حالی است که این سازمان از یک   "رهبری وهمی" تبعیت می‏کند و در عین اینکه به عنوان بلندگوی رهبری و حاکمیت ایفای نقش می‏کند، همزمان برنامه‏هایی پخش می‏کند که نمی‏توان برای آن، هدف‏های مشخصی قائل شد. لذا گاهی آن را رسانه‏ای دینی می‏یابیم و گاهی رسانه‏ای که کاملاً در ضدیت دین عمل می‏کند؛ گاه آن را رسانه‏ای ولایی می‏بینیم و گاه ضد ولایت یا مخالف با آن؛ گاه انقلابی است و گاه ضد ارزش‏های انقلابی، تا حدی که در موقعیتی نظیر فتنه 88 نقشی خنثی و حتی در مواردی منفی ایفا کرد.

4- بعد تفریحی/ سرگرمی

این یکی از نقش‏های حساس در عرصه هنر ورسانه است که ممکن است مردم را از اهداف والا دور کند، یا برای خنداندن مردم از امور منافی اخلاق و اعتقادات استفاده کند، یا خالی از هرگونه ایده و اندیشه‏ای باشد و باعث ترویج پوچی و بیهودگی ‏شود. این در حالی است که جامعه اسلامی با تهدیدی به نام "انفجار روانی" مواجه نیست تا صدا و سیما بخواهد از طریق پخش این نوع برنامه‏ها با آن تهدید مقابله کند؛ بلکه انفجار روانی، از مشکلات جوامع لذت‏گرای مطلق غربی است که نه هدفی از زندگی دارند و نه حتی درکی از هدف زندگی.

لازم به ذکر است که سوء مدیریت این سازمان موجب شده تولیدات فاخر و مطلوبی که در صدا وسیما تولید شده، کشف و حمایت نشود و آنچه پخش می‏شود، معجون و ملغمه‏ای از کارهای ارزشمند و بی‏ارزش باشد.

5- بعد دینی

وقتی هر یک از ما باید به دنبال کشف وظیفه شرعی خود باشد، پس تکلیف دینی سازمانی که بر میلیون‏ها نفر تأثیرگذار است و در خارج از کشور به نام آن‏ها و به نمایندگی از ایشان سخن می‏گوید، چه خواهد بود؟ امروزه تبلیغ دینی برای نشر معارف دین، بر همه ابزارهای مجازِ ممکن تکیه می‏کند؛ پس سؤال این است که جایگاه تلویزیون در این مجال چیست؟ آیا پخش اذان و مراسمات و سخنرانی‏های مذهبی کافی است؟ اگر کافی است، پس چرا برای ترویج مسائل سیاسی یا اقتصادی و تغییر افکار عمومی تا حداکثر ممکن از رسانه بهره‏برداری می‏شود و هزینه‏های کلانی صرف آن می‏شود؟ از سوی دیگر، هزینه‏های تولید برنامه‏های غیر مفید یا مخرّب چندین برابر هزینه‏های در نظر گرفته برای تولید برنامه‏های دینی است و حتی به ضعیف‏ترین تهیه‏کنندگان و مدیران سپرده می‏شود؛

در نتیجه صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران به جای اینکه در کنار علمای دینی، نقش همکاری آنان در تبلیغ دین و امر به معروف و نهی از منکر را ایفا کند، خود تبدیل به مروّج منکرات شده و لذا واجب شده است که علمای دینی به آن حمله کرده و آن را نهی از منکر کنند!

6- بعد جهادی

ایران امروز که در رأس جبهه فرهنگی و جنگ نرم اهل حق و حقیقت والا در دنیا قرار دارد، بایستی این سازمان را به شکل محکم و کارآمد آماده کند و برای شرکت و حضور فعال در این درگیری سخت تجهیز کند. چرا که اگر صدا و سیما نتوانست این کار را انجام دهد، ناگزیر دوشادوش دشمن خواهد بود و خواسته یا نخواسته، قطعه‏ای از پازل دشمن در جنگ نرم را تکمیل می‏کند.

دشمن مکرراً توانسته، ابزارهای متعددی را در این زمینه به تصرف خود درآورد. همان‏طور که در ماجرای مطبوعات زنجیره‏ای رخ داد و آن‏ها را تبدیل به پایگاه و بلندگوی خود کرد؛ لذا چنان‏چه اداره این سازمان به شیوه و روش کنونی ادامه یابد، بعید نیست که این امر در مورد صدا و سیما نیز اتفاق بیافتد. بنابر این بر همه غیرت‏مندان لازم است این سازمان را مورد حملات ارشادی و سازنده خود قرار دهند و چنان‏چه نتیجه مطلوب حاصل نشد، فتح و تسخیر این سازمان واجب است.

والسلام علیکم و رحمة الله

کد خبر:106349 -


لباسهای ورزشی نامانوس با اسلام!!!

شنبه 90/8/14 6:14 عصر| لباس ورزشی غیر اسلامی شنا والیبال بسکتبال کشتی اصلاح لباس حیا | نظر

لباسهای  ورزشی نامانوس با اسلام!!!

سلام به دوستان خوب بند میم

امروز از سرمقاله مون معلومه صحبت سر چیه. صحبت سر لباسهای ورزشی غیر اسلامی ماست. مقاله زیر را با هم میخوانیم...

                           ***

علی اقا یاد اولین دفعه ای افتاد که با مدرسشون به شنا رفته بود. یاد ان مایو تنگ و کوچک. واقعا نه خودش رویش   میشد ان را بپوشد و نه رویش میشد به بقیه بچه هایی که ان مدلی پوشیده بودند نگاه کند. توی خانه انها حیا خیلی رعایت میشد. هیچ کس جلوی کس دیگریی لباس عوض نمیکرد . همه خواهر و برادر های او / هر 5 تایشان / لباسهای پوشیده ای میپوشیدند. لباسهایی که هم شاد  بود و هم پوشیده. اون و داداش رضایش عرقگیر استین کوتاه میپوشیدند اما رکابی هرگز!! شلوارک پوشیدن جلوی بقیه حتی داداش رضا هم استغفر الله. . . و حالا با شرم داشت به این لباس نگاه میکرد. بپوشد یا نه؟ سرسع پوشید و حوله استخر را دور خودش پیچید. اولین نفری بود که پرید توی اب... ان موقع کلاس 4-5 بود و برای اردو اورده بودنشان.

بعد ها کم کم قبحش ریخت و برایش عادی شد. حالا که قهرمان شنا شده یکی دوبار هم توی تلویزیون نشانش دادند. با همان لباس کذایی!! اما دیگر خجالت نمیکشد . با اینکه میداند اخبار را خانمها هم میبینند.حتی خانمهای اشنا. اما خوب پخش مستقیم که نیست پس گناه ندارد .انها هم بهتر است خودشان نبینند. حیا هم بی خیال اگر به ان فکر نکنی چیزیت نمیشود!!

                                ***

تا به حال به این فکر کردید که چرا باید لباسهای شنای ما اینگونه غربی و مغایر با فرهنگ پوشیدگی و حیای اسلامی ما باشد؟ اگر بحث سر این است که این لباس مناسب شناست باید دقت کرد که چه چیز این لباس ان را مناسب شنا میکند و بعد ان لوازم را در لباس درست تری قرار داد. مثلا کوتاه و تنگ بودن ایا واقعا لازم است؟ اگر کوتاه بودن ناچاری است پس غواصها چه میکنند؟ اگر تنگ باید باشد تا جلوی دست و پا را نگیرد ایا نمیشود با قرار دادن چینهایی برامدگیهای بدن را پوشاند؟ ایا اگر تن ما پوشیده باشد بدتر شنا میکنیم؟ جالب اینجاست که این نوع پوشش در اکثر استخرها اجباری هم هست. حداقل نمیگذارند که افرادی که دوست دارند پوشیده تر باشند خودشان را بیشتر بپوشانند... به قول یکی از دوستان : تازه ما در استخریم توی دریا نیستیم که بگویند با این لبلس غرق میشوی!!

در مورد ورزشهای دیگر هم همینطور است. باید حساب ما از لباس کفار جدا باشد. لباس افتضاح کشتی/ شلوارکهای ورزشی والیبال و بسکتبال/ رکابی بسکتبال /.... حداقل در رقابتهای داخل کشور رعایت کنیم حالا جهانیهایش را هم باید فکری کرد. حداقل توی تلویزیون نشان ندهید...

انشاء الله این بحثها و فکر ها را ادامه دهیم و این چرا ها را مطرح کنیم.


به بازیگران خیره نشویم.

شنبه 90/8/14 5:23 عصر| نگاه خیره به نامحرم تلویزیون بازیگر بند میم | نظر

با سلام

مطلب کوتاه زیر توسط یکی از دوستان یند میم نوشته شده اشت که به نظر ما مناسب امد. با هم میخوانیم.

به بازیگران خیره نشویم....

اگر شما هم اهل محرم و نامحرم هستید حتما سعی میکنید که با نامحرمتان زیاد چشم به چشم نشوید و به نامحرمها چشم نمیدوزید اما شاید موقع تلویزیون دیدن این دقت را نکنید.  اما میدانید که خیلی به بازیگرها  هم نباید خیره شد؟هم قبح نگاه به نامحرم برای انسان از بین میرود و ناخوداگاه بیرون راحت به نامحرم نگاه میکند و هم اینکه فکر انسان را به جاهای دیگر میبرد ... فلانی چه لاغر است.... فلانکس دماغش را عمل کرده ... فلان خانم زیباست اما من فلان چشم را بلیشتر دوست دارم !!! یا برای خانمها اینکه فلان مرد چقدر پر زور است  فلانی کچل است و ...  معایب دیگری هم دارد که خودتان اگر بیشتر فکر کنید بهتر میفهمید...

چقدر خوب است که در هنگام تماشای فیلمها به بازیگران نامحرم خیلی با دقت نگاه نکنیم و به قول معروف خیره نشویم. ما میخواهیم سعیمان را بکنیم شما هم یک یاعلی بگوئید.... بسم الله


<      1   2