نگاهی به شکارچی شنبه(هفته نامه پنجره)
پنج شنبه 90/8/26 10:54 صبح| نگاه شکارچی شنبه صهیونیسم هفته نامه ژنجره | نظر
شکارچی شنبه فیلمی بدون زمان و مکان است که وقایع و محتوای آن منطبق بر واقعیت نیست و زمانیکه به تماشایش مینشینید انتظار یک فیلم واقعگرایانه را نباید داشته باشید. در عوض از منظر سورئالیستی سازنده «شکارچی شنبه» از یک موضوع یک ماجرا و از یک ماجرا یک قصه استعاری خلق شده است. سناریست و کارگردان مبتنی بر آنچه از ذهن برآمده، داستانی را نوشته و فیلمی را ساخته است، که گاهی برخی نواقص هم در آن دیده میشود. البته این نواقص بهصورت سؤال قابلطرح است، مثلا چرا مصادیقی مثل شهرکسازی بهرغم سورئالیستی بودن فیلم در آن مطرح میشود؟ این نخستین ایراد جدی است که به فیلمنامه شکارچی شنبه وارد است. اصلا بگذارید، راحتتر موضوع را طرح کنم فیلم سورئالیستی نباید شکل خبری داشته باشد و خبری از جهان حقیقی ارائه کند. «شکارچی شنبه» متعلق به سینمای ایران است، فیلمهای ایرانی از گذشته تاکنون از فیلمفارسی تا سینمای روشنفکری، از بدنه تا سینمای جشنوارهای، همواره شروع و آغاز خوبی دارد اما همیشه پایان فیلم و گنگی پایان آنها، عمده مشکل فیلمهای سینمای ایران بوده است. گویی کارگردانهای مختلف ایرانی تنها به آغازهای منسجم فکر میکنند و در اندیشه جمعبندی انتهایی نسیتند. شکارچی شنبه اما شروعی مناسب ندارد، اما از دقیقه 30 به بعد به فیلمی منسجم و کاملا هدفمند بدل میشود و هر قدر که بهسمت انتهایی پیش میرود جاذبههای بصری و فرمی بیشتر میشود و حتی از جاذبههای محتوایی اثر پیشی میگیرد. البته جاذبههای محتوایی به زمانی از فیلم باز میگردد که با شخصیتهای جذاب فیلم آشنا میشویم.
از دیگر نقصهای گل درشت فیلم طرح مسأله آخرالزمان است که در آن کاراکتر هانان هم بهعنوان دجال و هم بهعنوان ضدمسیح باز میگردد، اگر به دیالوگهای ابتدایی فیلم دقت نمایید هانان زمانیکه برای گرفتن بنیامین از عروسش در بندرگاه ایستاده، از شوهر مسیحی، وی را کافر خطاب میکند، اما ضدیت او با سایر ادیان در طول فیلم کاملا مشخص نمیشود با توجه به اینکه بنیامین قرینه کاراکتر آریل شارون در جهان واقعیست که طبق نگاهی تطبیقی برخی گروههای کاتولیک ضدمسیح خطاب میشود. در شکارچی شنبه یک نگاه ترکیبی وجود دارد و بنیامین در انتها با کشتن پدر بزرگش در نقش دجال و ضدمسیح توأمان ظاهر میشود. انتظار میرفت سناریست و کارگردان نگاه عمیقتری نسبت به مکاشفات یوحنا و پیشگوییهایی دروغین نوسترداموس میداشتند تا بتوانند موقعیتهای آخرالزمانی را در فیلم بهصورتی شکیلتر تبیین کنند. شکارچی شنبه کلاف سردرگم و پنهان آخرالزمانی طالبانیسم صهیون را رشتهرشته باز کرده و حقایقی را نشان میدهد که نسل امروز با آن آشنا نیست، امروز یکی از راهکارهایی که جهان مدیا برای توجیه اشغالگری رژیم صهیونیستی انجام میدهد، تولید فیلم با محوریت هولوکاست و اشغالگریست و همچنین ساختن آثاری که به اصطلاح روشنفکرانشان فرهنگ فسلطینی - اسراییلی را پدید میآورد که در برخی موارد فرهنگ اشغالگر غالب شود. نسل امروزی که در سرزمینهای اشغالی زندگی میکند، توجیهش این است که ما اشغالگر نبودیم و این اتفاق را پدرانمان رقم زدند، با اینحساب ملت فلسطین باید با روند این اشغالگری کنار بیایند و شکارچی شنبه پردهها را کنار میزند تا این شعار ظاهرا ضدجنگ در باور نسل امروز رسوب نکند. شکارچی همیشه شکارچی است، روز تعطیل کسب و کارش را کنار میگذارد و کشتار را آغاز میکند و نوهاش را به هیولای خون آشامی همچون خود (هانان) بدل میسازد و باید پذیرفت میان نسل امروز اشغالگران و نسل دیروز چندان تفاوتی نیست. خونخواری قوم صهیون دائما در حال تکثیر است و بهدلیل آموزههای افراطی که بیپرده و آشکار برای تماشاگر تصویر شده، تمام توجیهات روشنفکری نسل امروز اشغالگران را زیر سؤال میبرد.
اگر به طرز لباس پوشیدن بنیامین در ابتدای فیلم دقت کنیم متوجه ذائقه آمریکاییاش حتی در گوش دادن به موسیقی میشویم، هانان (پدربزرگ) کاری بس دشوار و سخت بر عهده دارد تا فرهنگ آمریکایی را از وی بستاند و فرهنگ اشغالگری و خون آشامی را جایگزین کند، حتی در مورد ژاکلین، پرستار بنیامین نیز این اتفاق صورت میپذیرد و هانان تلاش میکند تا سیر این استحاله اجباری در مورد وی نیز صورت پذیرد. یکی از تلاشهای بینقص شیخطادی در این فیلم این است که بر روی تئوری بسط خشونت تعمق بیشتری میکند. بنیامین تمام تلاش خود را بهکار میبندد تا در این خشونت حل نشود اما موفق نیست، او هر زمان که عزم فرار میکند، لباسهایی را که هنگام عزیمت به سرزمینهای اشغالی به تن داشته (خصوصا کلاه آمریکایی) به سر میگذارد تا از این خشونتآموزی بگریزد، اما با دایرهای بسته مواجه میشود. هانان نیز تمامی تلاش خود را برای تغییر بنیان بهکار میگیرد و بدنه اصلی درام مبتنی میشود بر جدال و تغییر این شخصیت و تا بخش انتهایی فیلم، بنیامین حاضر به این تغییر نیست، البته تغییر یکباره بنیامین هم از طرفی فاقد زمینه چینی دراماتیک است. این موضوع به خودی خود یکی از حفرههای درام محسوب میشود، حتی در برخی لحظهها شاهد آن هستیم که حس برتریطلبی بنیامین نسبت به کودک فلسطینی(که نجاتش میدهد) وجود دارد، اما سیر تغییرات تدریجی اتفاق نمیافتد و میزان و دوز باورپذیری بخش انتهایی، یعنی تکامل شکارچی در نزد تماشاگر تا حدودی غیرقابل باور میشود.
در داستانپردازی و سیر پیشرونده فیلم چون استعاری و سمبلیستی است، اغلب رویدادها در فضاهای غیرواقعی اتفاق میافتد و سازنده اثر برای پوشاندن این ضعف بیشتر عاطفه و احساس شخصیتها را به تصویر میکشد و جنبههای تأکیدی بر روی این مقوله سبب میشود رویداد محوری که همان تغییر بنیامین است در محور قرار نگیرد، بلکه واکنشهای درونی بنیامین و عواطف درونی وی و ژاکلین و متین بررسی شود. هرچند که مادر برای پس گرفتن کودکش، بعد از یک ماه (در ابتدای فیلم)، بسیار مصمم نمایش داده میشود و حتی پیرمرد را تهدید به شکایت میکند، اما در طول داستان که ظاهرا بیشتر از چند ماه طول میکشد خبری از او برای پس گرفتن پسرش نمیشود. این موضوع سبب میشود که تناقضات بیشتری حول رفتار و واکنشهای بنیامین مورد تحلیل و نقد واقع شود. در بسیاری از صحنهها بنیامین از صحنههای جنایت وحشتزده میگریزد، اما پس از چندی مکث و تأمل با شبه نظامیان همراه میشود و هیچگاه متوجه نمیشویم که بنیامین از این کشتار میترسد و فرار میکند و یا با خشونت ارتباط برقرار میکند. سیر این تناقضات در مورد مصالحه با یکی از اعراب مسلمان نیز وجود دارد و او را بهعنوان میهمان خطاب میکند، در صورتیکه منطبق با آموزههای فیلم تنها هانان دلبسته سلاح و کشتار است. موقعیت ژاکلین هم با توجه به ستایشهای اغراقآمیز هانان مشخص نیست، این که جایگاه وی در حد یک ملکه است یا خدمتکار منزل و در سیر رویدادها این موضوع مشخص نمیشود. ضمن اینکه هانان شوهر دوم عروسش را کافر خطاب میکند و در ابتدای فیلم خطاب به وی میگوید، چرا با کافر مسیحی (به تعبیر خود هانان) ازدواج کرده است، اما در ادامه خودش تمایل دارد با ژاکلین مسیحی ازدواج کند. با همه این انتقادات مؤسسه آوینی همت کرده به تولید اثری که سایرین جرأت تهیهاش را ندارند، پرداخته، چراکه تولید فیلم با محور مقاومت را اغلب دردسر و ضدروشنفکری قلمداد میکنند! با همه این احوال و نقدهای نگارنده، شیخ طادی طوری فیلم را ساخته که میتوان قسمت دومی برایش تهیه کرد و شخصیت بنیامین میتواند قصهساز بر دنباله این رویدادها باشد
باید شکارچی شنبه را شناساند...
سه شنبه 90/8/24 10:12 عصر| شکارچی شنبه مذهبی ها تبلیغ ضد صهیونیست | نظر
باید شکارچی شنبه را شناساند...
گروه فرهنگی- مهدی آذرپندار: سینمای ایران در حالی وارد هشتمین ماه سال 90 شده است که همچنان با انتقادهای شدید اهالی جبههی فرهنگی انقلاب و هنرمندان ارزشی دست و پنجه نرم میکند. یکی از رواج بیعفتی و حتی همجنس بازی در سینمای ایران میگوید؛ دیگری ترویج افکار سکولار در سینمای ایران را بهانهی انتقاداتش قرارداده است. منتقدی از تعارض محتوای فیلمها با آرمانهای انقلاب گلایه دارد و آخری سیاهنمایی و پناه بردن به سفارتهای خرسنشان را بزرگترین مشکل سینمای ایران میداند.
اما با آنکه هر کس از زاویهی خاص خود به این موضوع نگاه میکند، تمام کسانی که سینمای ایران ر از این جنبه مورد نقد قرار میدهند، بر یک چیز توافق همگانی دارند؛ اینکه سینمای جمهوری اسلامی این روزها به شدت به کارگردانان معتقد به مبانی نظام و دغدغهمند نیازمند است و مدیران سینمایی باید از این کارگردانان حمایت کنند.
اما این روزها در حالی که یکی از کارگردانان وطنی لباس رزم بر تن کرده و با ساخت یک فیلم جسورانه، وارد کارزار مبارزه با صهیونیست جهانی شده است، شاهد آن هستیم که فیلم این کارگردان حتی از سوی رسانههای مذهبی نیز بایکوت شده است و به جز یکی دو نشریه، هیچ یک از سایتها و نشریات مذهبی تا امروز به صورت جدی به آن نپرداختهاند.
توجه نکردن به این فیلم در حالی است که تقریباً در تمام این سایتها و نشریات حتی مذهبی میتوانید مطالبی دربارهی دو فیلم "سعادت آباد" و "یه حبه قند" بیابید که بسیاری از این مطالب هم در نقد محتوای این فیلمها و در نهایت در انتقاد از روند کلی سینمای ایران است. از همین رو باید پرسید که آیا بزرگترین مشکل سینمای ایران، تولید آثار ارزشی و نداشتن کارگردانان معتقد به مبانی اسلام و نظام است؟
اکران "شکارچی شنبه" به کارگردانی "پرویز شیخ طادی" و فروش پایین آن برای چندمین بار به وضوح نشان میدهد که معضل اصلی سینمای ارزشی ایران نه در حوزهی تولید، که در وضعیت پخش و اکران فیلم است. البته این بار هدف از پرداختن به وضعیت نامناسب پخش و اکران، انتقاد از تعداد و کیفیت سینماهای اکران کنندهی "شکارچی شنبه" و یا گلایه از صداوسیما به خاطر پخش نکردن تیزر به اندازه کافی برای این فیلم نیست؛ که اتفاقاً شکارچی شنبه از حیث تعداد و کیفیت سالن نمایش و پخش تیزر با مشکل چندان حادی هم روبرو نبوده است، بلکه به نظر میرسد علت اصلی فروش پایین این فیلم، قهر مخاطب مذهبی با سینما و ناتوانی رسانههای انقلابی در جهت تبلیغ این فیلم برای جلب اعتماد این گروه از مخاطبان از دست رفتهی سینماست.
تقریبا تمام کسانی که با معادلات سینمای ایران آشنایی دارند، میدانند که قشر مذهبی -که اکثریت جمعیت ایران را هم تشکیل میدهند- به هر دلیلی رابطهی چندان مناسبی با سینما ندارند. از همین رو، کم مخاطب بودن سینمای ایران به خصوص از سال 76 به بعد را میتوان در همین راستا ارزیابی کرد و حتی نتیجه گرفت که در تمام این سالها، هر فیلمی که قشر مذهبی از آن بهتر استقبال کرده، از فروش بالاتری هم برخوردار شده است. مثال بارز آن هم فیلمهای دفاع مقدس است که هنوز هم در قلهی پرفروشترین و پرمخاطبترین آثار سینمای ایران قرار دارند. از "عقابها" گرفته تا "اخراجیها"!
اما با وجود آنکه این حقیقت انکارناشدنی است، دست اندرکاران سینمای ایران در تمام این سالها هیچ تلاشی برای جلب اعتماد از دسترفتهی قشر مذهبی به سینما نکردهاند که هیچ، بلکه با زیرپا گذاشتن خط قرمزهای اخلاقی و پرداختن به موضوعهای غیر متعارف، روز به روز بر شکاف ایجاد شده بین سینما و مذهبیها افزودهاند.
از همین رو، در ادامهی همان روندی که از انتهای دههی 70 آغاز شد و در اواسط دههی 80 با پرداختن بیش از حد سینما به موضوعات دختر و پسری و کمدیهای مبتذل به اوج خود رسید، شاهد آن هستیم که جماعت مذهبی این روزها حتی دیگر از اسامی فیلم های روی پرده نیز اطلاعی ندارند؛ چه برسد به آنکه بخواهند برای تماشای این فیلمها بر روی پردهی سینما پیش قدم شوند. همین بیاطلاعی از اوضاع سینما که نماد قهر کامل مذهبیها با سینماست، موجب شده است تا فیلمهای ارزشی بیش از دیگر فیلمها قربانی شود؛ چرا که سرمایهگذاری این فیلمها اصولاً برای جذب همین قشر مذهبی است.
در چنین وضعیتی و در حالی که بسیاری از مردم از وضعیت فیلمهای روی پرده هیچگونه اطلاعی ندارند، نقش رسانههای ارزشی پررنگتر میشود؛ چرا که این رسانهها میتوانند با تبلیغ مناسبی که بر روی فیلمهای ارزشی انجام میدهند، به قشر مذهبی بدبین به سینما که بعضاً به این رسانههای مجازی یا مطبوعاتی اعتماد بیشتری دارند، این اطمینان را بدهند که میتوانند برخی از فیلمها را اتفاقاً روی پرده ببینند و از محتوای مناسب و فرم قوی متناسب با آن محتوا لذت ببرند.
اما در حالی که در این چند سال اخیر توجه رسانههای مذهبی به امر سینما بیشتر از قبل شده است، این توجه و التفات رسانهها فقط در انتقاد از فیلمهای با محتوای نامناسب خلاصه شده و در راستای تحسین و تمجید از معدود فیلمهای ارزشی سینمای ایران تقریباً کار مهمی صورت نگرفته است. "شکارچی شنبه" هم یکی از همین فیلمهاست که قربانی همین سیاست رسانهای نادرست شده است. فیلمی که با پرداختن به موضوع صهیونیست جهانی و نحلههای فکری آن، برای اولین بار در سینمای ایران قصد دارد تا تفکر طالبانی صهیونیست را ترسیم کند و با نشان دادن سرنوشت تلخ کودکی که با چنین آموزههایی پرورش مییابد، مخاطب ایرانی و حتی جهانی خود را به تفکر وادارد.
جالب آن است که این بار دیگر نمیتوان به فیلم انگ سفارشی بودن زد و با این استدلال آن را کوبید؛ چرا که کارگردان فیلم -آنطور که در تمام مصاحبهها تاکید شده است- خود در زمینهی نحلهی فکری صهیونیست دغدغهمند شده و بعد از انجام تحقیقات بسیار، شخصاً پیشنهاد ساخت چنین فیلمی را به نهادهای دولتی داده است. در حالی که معمولاً پروژههای ارزشی با ایدهی تهیهکنندهی دولتی در باب یک موضوع شکل میگیرد و بعد توسط کارگردان ساخته و پرداخته میشود.
علاوه بر اینها، فیلم از جنبهی کارگردانی و بازیگری هم لحظههای درخشانی دارد. چنانکه شخصیتپردازی "هانان" با بازی متفاوت علی نصیریان، روند تحول کاراکتر کودک از معصومیت کودکی به سبوعیت طالبانی و پایان بندی فیلم، قابل قبول و تاثیرگذار از آب درآمده است. حال با وجود چنین امتیازهایی باید پرسید که چرا فیلم اینگونه مورد بایکوت رسانهها قرار گرفته است؟ البته مبرهن است که مخاطب این پرسش گردانندگان رسانههای ارزشی هستند و اگر نه، از جماعت روشنفکر و رسانههای متعلق به آنان، جز همین سکوت در برابر این فیلم و صحبت نکردن دربارهی آن حتی به صورت نقد، انتظاری نمیرود.
شاید استدلال بسیاری از دستاندرکاران این رسانهها این باشد که فیلم از حیث محتوایی دارای اشکالاتی است. البته پر بیراه هم نمیگویند. "شکارچی شنبه" در ترسیم چهرهی اعراب مبارز و فلسطینیان، موفق نیست؛ تا جایی که شاخصترین کاراکتر عرب حاضر در فیلم، در برابر اوامر اربابان یهودی خود کاملاً تسلیم شده است و مبارزه را کاری بیهوده میداند. البته قضاوت فیلم راجع به این کاراکتر کاملاً منفی است، اما از آنجا که هیچ فلسطینی یا عرب شاخص دیگری در فیلم نشان داده نمیشود که به مبارزه اهتمام داشته باشد و در برابر خشونت پردامنهی هانان و پیروانش بایستد، میتوان پذیرفت که فیلم در نمایش پایمردی و مقاومت فلسطینیها دارای اشکالاتی است. اگرچه در اواخر فیلم، تعداد زیادی از فلسطینیهای مبارز و مسلح هم -که قائل به دفاع از آرمان خود تا پای جان هستند- وارد ماجرا میشوند، اما از آنجا که اصلاً به شخصیت آنها پرداخته نمیشود و حضورشان با چهرهای پوشانده شده، چندان تاثیرگذار نیست، این خلأ محتوایی تا انتهای فیلم چندان پر نمیشود.
علاوه بر این اینکه، نوع شخصیت پردازی "هانان" در مواردی همچون تحریف کتابهای مقدس توسط او در زیرزمین خانهاش و یا خودخداپنداری "هانان" کمی ساده انگارانه و اغراق شده است. اما با وجود همهی این اشکالات، از آنجا که کسی ادعایی در باب بیعیب و نقص بودن این فیلم ندارد، چه کسی میتواند ادعا کند که نکات منفی "شکارچی شنبه" بیش از نکات مثبت آن است؟
به نظر میرسد این روزها اصحاب رسانههای انقلابی و مذهبی، ارزش ساخته شدن فیلمی در باب صهیونیست در این وضعیت مغشوش سینمای ایران را هنوز درک نکردهاند و همچنان پیگیر نقد محتوای نامناسب "سعادت آباد" و نوشتن نقدهایی از روی شیفتگی یا تنفر دربارهی "یه حبه قند" هستند و هیچ توجهی به "شکارچی شنبه" ندارند. باید از این دوستان پرسید که آیا نمیدانند که کار ایجابی مقدم بر کار سلبی است؟ آیا نشنیدهاند که امر به معروف مقدم بر نهی از منکر است؟ آیا به نظر این دوستان، حرکت یک کارگردان از روی دغدغه برای ساخت یک فیلم با موضوع نقد افکار صهیونیسم، قابل تقدیر نیست؟ آیا از خود گذشتگی علی نصیریان برای بازی در این فیلم با وجود اطلاع از احتمال ممانعت همیشگی برای خروج او از کشور شایستهی قدردانی نیست؟ آیا با چنین روندی، دیگر هیچ کارگردانی جرأت نزدیک شدن به چنین مضامینی را در سینمای ایران میکند؟
به هر حال در شرایطی که به زودی شاهد اکران فیلم "سی و سه روز" با موضوع جنگ سی و سه روزه هم خواهیم بود، امیدواریم در این یکی دو هفتهی پایانی اکران "شکارچی شنبه"، حمایت رسانهها و قشر مذهبی از این فیلم بیشتر شود تا عوامل و دست اندرکاران این گونه فیلمها قوت قلب بیشتری بگیرند. چنانکه تهیه کنندهی "شکارچی شنبه" چندی قبل در گفتو گو با رجانیوز خاضعانه خواستار توجه بیشتر به این فیلم شده بود:
«این که چرا دوستان و عزیزان و همفکران و هممسلکان ما وقت نمیگذارند تا این فیلم را ببینند، این برای ما جای سؤال است. اگر این فیلم یا هر فیلم دیگری مثلاً گوشهی چشمی به حمایت از نیروهای اشغالگر قدس داشت، تمام سایتهای ارزشی و انقلابی ما را سیبل میکردند که چرا در این فیلم شما دیالوگی را گفتید که جنبه طرفداری از سربازان اسرائیلی را دارد؟ انتظار و توقع این بود که با این کار که در جهت اعتقادات مردم و آرمانهای انقلاب و امام و شهدا بوده است، برخورد بهتری شود. حداقل دوستان وقت میگذاشتند تا این فیلم را ببینند و بعد ایرادهای آن را به ما میگفتند...»
کد خبر:107583 -رجانیوز
صدا و سیمای ایران، آنگونه که از لبنان میبینیم!
چهارشنبه 90/8/18 11:57 عصر| مصطفی الکرکی نقد انتقاد کارشناس لبنانی از صدا و سیما | نظر
(این خبر عینا از رجا نیوز نقل میشود.)
صدا و سیمای ایران، آنگونه که از لبنان میبینیم !
مصطفی الکرکی (کارشناس لبنانی رسانه و تبلیغ (
به عنوان کسی که نزدیک به 10 سال است که برنامههای تلویزیون ایران را دنبال میکند و در تمام طول این مدت، فقط در عرصههای فرهنگی و تبلیغی متمرکز بوده است، مسائل فراوانی درباره سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در ذهنم جمع شده است که باتوجه به وضعیت فعلی این سازمان، لازم میدانم که بیش از این نهفته نماند؛ بنابر این آنها را بیان میکنم .
لبنانی بودنِ من و حضور من در لبنان، فرصتِ ناگزیری بوده است که در بین رسانهها و شبکههای مختلف تلویزیونی دنیا زندگی کنم و همین، موقعیت مناسبی فراهم آورده که جایگاه شبکههای تلویزیون جمهوری اسلامی ایران را در میان سایر شبکهها بشناسم و تفاوتهای موجود میان آنها را بهتر درک کنم .
برای مدت طولانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تلویزیون ایران فاقد بسیاری از شرایط لازم برای موفقیت در عرصههای فنی و هنری بود و تا سالهای دراز به عنوان "شبکههایی بدون هویت و برنامهریزی بلندمدت" باقی ماند که در آن، انواع محتواهای ارزشمند و بیارزش عرضه میشد. اما هماکنون این سازمان مراحل خوبی را در زمینههای فنی و هنری پشت سرگذاشته و باید در مورد نقش آن در بازار بزرگ رقابت رسانهای جهانی، آن اندکی تأمل کنیم. همچنین در مورد جایگاه آن در حوزه داخلی ایران نیز باید با دیدگاه منتقدانه آن را ارزیابی کنیم .
1- بعد سیاسی
به اعتقاد من این سازمان نتوانسته است تاکنون خط مشی مشخصی را برای خود در این زمینه معین کند؛ خط مشیای که نتایج آن از قبل قابل پیش بینی بوده و در راستای اهداف و مسائل اصلی جمهوری اسلامی و جهان اسلام و بیداری اسلامی در مقابل سایر شبکهها باشد. در نتیجه غالباً ارزیابی تولیدات سیاسی این سازمان، بر مبنای آثار و نتایج و عکسالعملهای پس از پخشِ برنامهها صورت میگیرد .
این درحالی است که شبکههایی همچون الجزیره، العربیه و حتی المنار، برای خود هویت و خط مشی سیاسی معیّنی طراحی کرده و بنیان نهادهاند که در بسیاری از مواقع باعث میشود آثار و نتایج برنامهها پیش از پخش آن روشن بوده باشند .
2- بعد فرهنگی
میراث تمدنی ایران، بهویژه میراث فرهنگی و هنری آن، که تلویزیون به شدت بر آن تکیه دارد، میراث عمیق، بزرگ و جذاب است که با یک برنامهریزی درست میتوان از آن به بهترین شکل بهره گرفت؛ ولی آنچه میبینیم این است که شبکههای تلویزیونی ایران، این میراث گرانبها را نمایندگی نمیکنند. بلکه در بسیاری از مواقع به برنامههایی سطحی و ساده اکتفا نمودهاند .
زیرا بسیاری از مدیران، تهیهکنندگان، نویسندگان و عوامل تلویزیون، از جوانانی هستند که از گذشته تاریخی پیش از انقلابشان کنده شدهاند و به یک جایگزین محکم به عنوان یک منبع برای تشخیص نیازهای فرهنگی مرتبط نشدهاند؛ این موجب شده است که این شبکهها، یتیم و بدون هویّت باقی بمانند .
در حالی که این کشور با رهبری امام خمینی (رضوان الله علیه)، روش اسلامی خود را در تشکیل یک حکومت بزرگ اسلامی، به همه جهانیان صادر کرد و والاترین مفاهیم انقلاب نیز در جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران متجلّی شد؛ و هماکنون که با رهبری امام خامنهای، الگوی نمونه پیشرفت اسلامی ایرانی ترسیم میشود، میبینیم متأسفانه این ارزشها و مبادی آن از طریق صفحه تلویزیون شبکههای جمهوری اسلامی به عموم جهانیان عرضه نمیشود؛ با اینکه تمام شرایط لازم برای نشر این ارزشها در سازمانی نظیر صدا وسیما فراهم و آماده است .
3- وابستگی به اهداف کلی مملکت
این اهداف در سازمان صدا و سیما تولید نمیشود؛ بلکه از بالاترین مراتب حاکمیتی نظیر سازمانهایی که اولویتهای فرهنگی را تعیین میکنند، برگرفته میشود. مراتبی همچون راهبری حکیمانه ولی امر مسلمین، به مثابه رهبری که دارای فهم عالی فرهنگی است و از حیث میزان اهتمام و درک و توانمندی در شناخت نیازهای جامعه و امت اسلامی و راهکارهای متناسب آن به صورت کاملاً تفصیلی و دقیق، بینظیر است .
این در حالی است که این سازمان از یک "رهبری وهمی" تبعیت میکند و در عین اینکه به عنوان بلندگوی رهبری و حاکمیت ایفای نقش میکند، همزمان برنامههایی پخش میکند که نمیتوان برای آن، هدفهای مشخصی قائل شد. لذا گاهی آن را رسانهای دینی مییابیم و گاهی رسانهای که کاملاً در ضدیت دین عمل میکند؛ گاه آن را رسانهای ولایی میبینیم و گاه ضد ولایت یا مخالف با آن؛ گاه انقلابی است و گاه ضد ارزشهای انقلابی، تا حدی که در موقعیتی نظیر فتنه 88 نقشی خنثی و حتی در مواردی منفی ایفا کرد.
4- بعد تفریحی/ سرگرمی
این یکی از نقشهای حساس در عرصه هنر ورسانه است که ممکن است مردم را از اهداف والا دور کند، یا برای خنداندن مردم از امور منافی اخلاق و اعتقادات استفاده کند، یا خالی از هرگونه ایده و اندیشهای باشد و باعث ترویج پوچی و بیهودگی شود. این در حالی است که جامعه اسلامی با تهدیدی به نام "انفجار روانی" مواجه نیست تا صدا و سیما بخواهد از طریق پخش این نوع برنامهها با آن تهدید مقابله کند؛ بلکه انفجار روانی، از مشکلات جوامع لذتگرای مطلق غربی است که نه هدفی از زندگی دارند و نه حتی درکی از هدف زندگی.
لازم به ذکر است که سوء مدیریت این سازمان موجب شده تولیدات فاخر و مطلوبی که در صدا وسیما تولید شده، کشف و حمایت نشود و آنچه پخش میشود، معجون و ملغمهای از کارهای ارزشمند و بیارزش باشد.
5- بعد دینی
وقتی هر یک از ما باید به دنبال کشف وظیفه شرعی خود باشد، پس تکلیف دینی سازمانی که بر میلیونها نفر تأثیرگذار است و در خارج از کشور به نام آنها و به نمایندگی از ایشان سخن میگوید، چه خواهد بود؟ امروزه تبلیغ دینی برای نشر معارف دین، بر همه ابزارهای مجازِ ممکن تکیه میکند؛ پس سؤال این است که جایگاه تلویزیون در این مجال چیست؟ آیا پخش اذان و مراسمات و سخنرانیهای مذهبی کافی است؟ اگر کافی است، پس چرا برای ترویج مسائل سیاسی یا اقتصادی و تغییر افکار عمومی تا حداکثر ممکن از رسانه بهرهبرداری میشود و هزینههای کلانی صرف آن میشود؟ از سوی دیگر، هزینههای تولید برنامههای غیر مفید یا مخرّب چندین برابر هزینههای در نظر گرفته برای تولید برنامههای دینی است و حتی به ضعیفترین تهیهکنندگان و مدیران سپرده میشود؛
در نتیجه صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران به جای اینکه در کنار علمای دینی، نقش همکاری آنان در تبلیغ دین و امر به معروف و نهی از منکر را ایفا کند، خود تبدیل به مروّج منکرات شده و لذا واجب شده است که علمای دینی به آن حمله کرده و آن را نهی از منکر کنند!
6- بعد جهادی
ایران امروز که در رأس جبهه فرهنگی و جنگ نرم اهل حق و حقیقت والا در دنیا قرار دارد، بایستی این سازمان را به شکل محکم و کارآمد آماده کند و برای شرکت و حضور فعال در این درگیری سخت تجهیز کند. چرا که اگر صدا و سیما نتوانست این کار را انجام دهد، ناگزیر دوشادوش دشمن خواهد بود و خواسته یا نخواسته، قطعهای از پازل دشمن در جنگ نرم را تکمیل میکند.
دشمن مکرراً توانسته، ابزارهای متعددی را در این زمینه به تصرف خود درآورد. همانطور که در ماجرای مطبوعات زنجیرهای رخ داد و آنها را تبدیل به پایگاه و بلندگوی خود کرد؛ لذا چنانچه اداره این سازمان به شیوه و روش کنونی ادامه یابد، بعید نیست که این امر در مورد صدا و سیما نیز اتفاق بیافتد. بنابر این بر همه غیرتمندان لازم است این سازمان را مورد حملات ارشادی و سازنده خود قرار دهند و چنانچه نتیجه مطلوب حاصل نشد، فتح و تسخیر این سازمان واجب است.
والسلام علیکم و رحمة الله
کد خبر:106349 -
لباسهای ورزشی نامانوس با اسلام!!!
شنبه 90/8/14 6:14 عصر| لباس ورزشی غیر اسلامی شنا والیبال بسکتبال کشتی اصلاح لباس حیا | نظر
لباسهای ورزشی نامانوس با اسلام!!!
سلام به دوستان خوب بند میم
امروز از سرمقاله مون معلومه صحبت سر چیه. صحبت سر لباسهای ورزشی غیر اسلامی ماست. مقاله زیر را با هم میخوانیم...
***
علی اقا یاد اولین دفعه ای افتاد که با مدرسشون به شنا رفته بود. یاد ان مایو تنگ و کوچک. واقعا نه خودش رویش میشد ان را بپوشد و نه رویش میشد به بقیه بچه هایی که ان مدلی پوشیده بودند نگاه کند. توی خانه انها حیا خیلی رعایت میشد. هیچ کس جلوی کس دیگریی لباس عوض نمیکرد . همه خواهر و برادر های او / هر 5 تایشان / لباسهای پوشیده ای میپوشیدند. لباسهایی که هم شاد بود و هم پوشیده. اون و داداش رضایش عرقگیر استین کوتاه میپوشیدند اما رکابی هرگز!! شلوارک پوشیدن جلوی بقیه حتی داداش رضا هم استغفر الله. . . و حالا با شرم داشت به این لباس نگاه میکرد. بپوشد یا نه؟ سرسع پوشید و حوله استخر را دور خودش پیچید. اولین نفری بود که پرید توی اب... ان موقع کلاس 4-5 بود و برای اردو اورده بودنشان.
بعد ها کم کم قبحش ریخت و برایش عادی شد. حالا که قهرمان شنا شده یکی دوبار هم توی تلویزیون نشانش دادند. با همان لباس کذایی!! اما دیگر خجالت نمیکشد . با اینکه میداند اخبار را خانمها هم میبینند.حتی خانمهای اشنا. اما خوب پخش مستقیم که نیست پس گناه ندارد .انها هم بهتر است خودشان نبینند. حیا هم بی خیال اگر به ان فکر نکنی چیزیت نمیشود!!
***
تا به حال به این فکر کردید که چرا باید لباسهای شنای ما اینگونه غربی و مغایر با فرهنگ پوشیدگی و حیای اسلامی ما باشد؟ اگر بحث سر این است که این لباس مناسب شناست باید دقت کرد که چه چیز این لباس ان را مناسب شنا میکند و بعد ان لوازم را در لباس درست تری قرار داد. مثلا کوتاه و تنگ بودن ایا واقعا لازم است؟ اگر کوتاه بودن ناچاری است پس غواصها چه میکنند؟ اگر تنگ باید باشد تا جلوی دست و پا را نگیرد ایا نمیشود با قرار دادن چینهایی برامدگیهای بدن را پوشاند؟ ایا اگر تن ما پوشیده باشد بدتر شنا میکنیم؟ جالب اینجاست که این نوع پوشش در اکثر استخرها اجباری هم هست. حداقل نمیگذارند که افرادی که دوست دارند پوشیده تر باشند خودشان را بیشتر بپوشانند... به قول یکی از دوستان : تازه ما در استخریم توی دریا نیستیم که بگویند با این لبلس غرق میشوی!!
در مورد ورزشهای دیگر هم همینطور است. باید حساب ما از لباس کفار جدا باشد. لباس افتضاح کشتی/ شلوارکهای ورزشی والیبال و بسکتبال/ رکابی بسکتبال /.... حداقل در رقابتهای داخل کشور رعایت کنیم حالا جهانیهایش را هم باید فکری کرد. حداقل توی تلویزیون نشان ندهید...
انشاء الله این بحثها و فکر ها را ادامه دهیم و این چرا ها را مطرح کنیم.
به بازیگران خیره نشویم.
شنبه 90/8/14 5:23 عصر| نگاه خیره به نامحرم تلویزیون بازیگر بند میم | نظر
با سلام
مطلب کوتاه زیر توسط یکی از دوستان یند میم نوشته شده اشت که به نظر ما مناسب امد. با هم میخوانیم.
به بازیگران خیره نشویم....
اگر شما هم اهل محرم و نامحرم هستید حتما سعی میکنید که با نامحرمتان زیاد چشم به چشم نشوید و به نامحرمها چشم نمیدوزید اما شاید موقع تلویزیون دیدن این دقت را نکنید. اما میدانید که خیلی به بازیگرها هم نباید خیره شد؟هم قبح نگاه به نامحرم برای انسان از بین میرود و ناخوداگاه بیرون راحت به نامحرم نگاه میکند و هم اینکه فکر انسان را به جاهای دیگر میبرد ... فلانی چه لاغر است.... فلانکس دماغش را عمل کرده ... فلان خانم زیباست اما من فلان چشم را بلیشتر دوست دارم !!! یا برای خانمها اینکه فلان مرد چقدر پر زور است فلانی کچل است و ... معایب دیگری هم دارد که خودتان اگر بیشتر فکر کنید بهتر میفهمید...
چقدر خوب است که در هنگام تماشای فیلمها به بازیگران نامحرم خیلی با دقت نگاه نکنیم و به قول معروف خیره نشویم. ما میخواهیم سعیمان را بکنیم شما هم یک یاعلی بگوئید.... بسم الله