دو فرزندی که بر اثر عوارض شیمیایی پدرشهیدشان جان دادند
چهارشنبه 91/7/26 11:44 صبح| سردار شهید موسی الرضا خراسانی فرمانده لشکر 25 کربلا شیمیایی | نظر
خبرگزاری فارس: آنچه پیش روی شماست روایتی است از زندگی سردار شهید موسی الرضا خراسانی یکی از فرمانده لشکر 25 کربلا که دو فرزند چند ماههاش بر اثر شیمیایی پدر جان خود را از دست دادهاند.
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، روایتهای شنیدنی از دوران دفاع مقدس در بعضی مواقع آنچنان دردناک است که دل انسان را به درد میآورد. تاثیراتی که عوارض جنگ و سلاحهای کشتارجمعی که رژیم ملعون بعثی استفاده میکرد بر جسم و جان خانوادههای رزمندگان باقی است و هنوز نیز این خانوادهها با این مشکلات دست به گربیان هستند . مانند نمونه ای که در پایین مطالعه میکنید:
خانم خدیجه خراسانی مادر شهید موسی الرضا خراسانی می گوید: موسی الرضا در شب یلدای سال 42، در روستای قلی آباد گرگان به دنیا آمد. پدرش آقا غلامعلی، کشاورز بود. با تنگ دستی موسی الرضا را بزرگ کردیم، روزگار مردم آن سال ها خیلی سخت بود. موسی الرضا را میبستم روی کولم، میرفتم نشاگری میکردم. کارگری میکردم. از سر کار که بر می گشتم، همان روی کولم نهار می پختم، نهار ما مگه چی بود، گوجه را پته می کردیم، توی روغن، با نان می خوردیم. مردم روستا آن سال ها همه این طوری زندگی میکردند. زندگی خیلی حلال بود. بچه هام را با لقمه پاک و حلال بزرگ کردم.
شهید موسی الرضا خراسانی(نفر وسط)
همین که موسی الرضا را از روی کولم پائین میگذاشتم، دادش به آسمان می رفت. روی کولم که بود، غذا می پختم، حیاط را آب جاور می کردم. به شدت دوستش داشتم. پاره تن من بود. همه وجودم بود.
موسی الرضا پنج شش ساله که شد، همراه پدر بزرگش رفت دنبال گوسفند. موقع مدرسه اش که شد، پدر بزرگش نگذاشت که برود درس بخواند. موسی الرضا پای گوسفند ها ماندگار شد.
شد چوپان گله، ده ساله که شد، پدر بزرگش از دنیا رفت، موسی الرضا را فرستادم مدرسه تا سواد یاد بگیرد. چون سن اش خیلی زیاد بود قبول نکردند. گفتند باید بفرستید اکابر درس بخواند. بردمش کلاس شبانه«پیکار با بی سوادی» روزها توی یک نجاری شاگردی می کرد، شب ها می رفت درس می خواند.
شهید موسی الرضا خراسانی
خواندن و نوشتن را که یاد گرفت، رفت مکتب خانه، علاقه خاصی به قرآن داشت. با وجود این که دیر شروع کرد، اما با هوش بالایی که داشت، خیلی زود سواد دار شد. با اوج گیری انقلاب از روستا به شهر می رفت، اعلامیه امام خمینی را می آورد توی روستا پخش میکرد. در تظاهرات شرکت میکرد. با پیروزی انقلاب رفت بسیجی شد، جنگ که شروع شد، اولین کسی بود که از روستای قلی آباد رفت جبهه. تا شروع جنگ، تلویزیون نداشتیم. خیلی از روزگار بیرون از روستا حالیمان نمی شد. موسی الرضا که رفت جبهه، من خیلی دلم برایش تنگ شد، به پدرش گفتم: باید بروی چندتا گوسفند را بفروشی. با پولش رفتیم یک تلویزیون سیاه و سفید خریدیم، تا اگر موسی الرضا را توی جبهه تلویزیون نشان داد، ببینیم. آن چند گوسفند تمام زندگی ما بود. اما موسی الرضا همه وجود من بود. مدتی رفت کردستان، چند ماهی نه نامه داد، نه مرخصی آمد. هر چی توی تلویزیون نگاه کردم، نبود.
وقتی آمد یک جور دیگر شده بود. تمام تنش کبود بود. گفتم: هرچی توی تلویزیون نگاه کردم نبودی پسرم. پس تو کجای جبهه بودی. خندید و من محکم بوسیدم اش...
شهید موسی الرضا خراسانی
مدتی گذشت، دوباره رفت جبهه، چند ماهی گذشت، از جبهه آمد. این بار که آمد گفت: مادر امام گفته مجردین باید ازدواج کنند. دختر یکی از اقوام را قبول کرد، بنام«زهرا محمدی» توی همان مجلس خواستگاری گفت: من باید بروم جبهه، شاید شهید بشوم. شاید زخمی. زهرا قبول کرد. خیلی ساده ازدواج کردند. بعد از عروسی، ده روز بیشتر در منزل نماند. رفت جبهه، همین طور می رفت و می آمد. مدتی گذشت، سال «1363» خدا به موسی الرضا و زهرا یک دختر داد. نامش را گذشتند«رقیه».
رقیه ده روزه که بود، باباش از جبهه آمد. مدتی ماند و دوباره رفت جبهه، چند ماه گذشت، سخت شیمیایی شد. یک مدت به خاطر عوارض شیمیایی نتواست جبهه برود. چند ماهی گذشت، یک ذره که بهتر شد رفت جبهه، مرتب جبهه بود، گاهی هم مرخصی می آمد.
سال«1365» خدا بهشان یک پسر داد، نامش را گذاشتند کاظم. موسی الرضا جبهه بود. زنش نامه نوشت که بیا، تا رفت بیاد دو سه ماه طول کشید.
کاظم سخت بیمار شد. موسی الرضا هم آمد مرخصی، بردنش بیمارستان، دکتر به موسی الرضا گفت: تو شیمیائی هستی؟
گفت: بله چند بار شیمیائی شدم.
دکتر گفت: پسرت به علت عوارض ناشی از شیمیائی، دچار «سرطان خون» شده. هر چی دارو درمان کردیم، تهران بردیم. هر کجا بردیم، گفتند بیخودی بچه را این طرف و آن طرف نبرید.
بچه شش ماهش که بود از دنیا رفت. موسی الرضا گفت: راضی ام به رضای خدا و رفت جبهه.
وقتی که داشت می رفت، گفت فکر حضرت زینب باشید. ما یک رقیه داریم. صبر کنید برای خدا.
در عملیات «کربلای 4» جانشین تسلیحات و مهمات لشکر بود، ما که ازین حرف ها سر در نمی آوردیم، توی روستا رزمنده های که جبهه می رفتند و می آمدند به ما می گفتند که پسرتان فرمانده است.
وقتی از خودش سوال می کردم تو جبهه چکاره هستی؟
می گفت: کفش رزمنده ها را واکس می زنم. توی آشپزخانه پیاز پوست می کنم. اصلا نگفت فرمانده ام.
شهید موسی الرضا خراسانی
می گفتند: در عملیات «کربلای 5» دست موسی الرضا تیر می خوره، می برنش بیمارستان اهواز، شبانه فرار منی کنه، میاد خط مقدم.
چند سالی گذشت و موسی الرضا دائم جبهه بود، هربار که می آمد، یکی از برادرانش «مسلم یا عقیل» را هم با خودش می برد جبهه، چند بار هم پدر پیرش را همراه خودش به جبهه برد. پدرش خیلی مشتاق جبهه بود. موسی الرضا حبیب ابن مظاهر صدایش می کرد.
پس از شش سال حضور در جبهه و فرماندهی جنگ در عملیات نصر چهار موسی الرضا در منطقه ماهوت در سال«1366» به آرزوی خود رسید و شهید شد.
چهار ماه بعد شهادتش در هجده اسفند همان سال خدا به «زهرا» یک فرزند دیگر داد که بنام پدرش نامش گذاشتند«موسی الرضا» بچه چهار ماهه که شد، مثل کاظم شش ماهه؛ دچار بیماری«سرطان خون» شد، ما توی نسل اندرنسل مان، همچنین زنش زهرا و طایفه ما هیچکدام سابقه بیماری خاص، مثل«سرطان خون» هرگز نداشتیم. بچه را هر کجا که بردیم گفتند: دچار عوارش خاص شده«سرطان خون» موسی الرضای شش ماهه در بیمارستان تهران بر اثر عوارض شیمیائی پدر شهیدش از دنیا رفت. داغ بزرگکی بر دلمان گذاشت.
«رقیه» تنها دختر موسی الرضا یک روز آمد سرش را گذاشت توی بغلم و گفت: مادر بزرگ، سرنوشت من هم مثل حضرت رقیه(س) است. وقتی سه ساله بود، پدرش امام حسین(ع) شهید شد، من هم لیاقتش را داشتم که در سه سالگی، دو برادرم را از دست بدهم. پدرم شهید بشود. من خوشحالم از اینکه فرزند شهید هستم. هم نام دختر «سیدالشهداء» و سرنوشتی شبیه دختر بهترین موجود عالم هستی را دارم.
نویسنده: غلامعلی نسائی
انتهای پیام/
تخریب مسجد الاقصی در ساعت صفر!!
دوشنبه 91/7/24 11:33 صبح| تخریب مسجد الاقصی در ساعت صفر اسرائیل صهیون فلسطین | نظر
قاضی القضات پیشین فلسطین و دبیرکل سازمان عالی اسلامی قدس درباره ساخت معبد ادعایی رژیم صهیونیستی و انتقال آن به داخل مسجد الاقصی هشدار داد.
کلاه پهلوی و دم خروس!...
سه شنبه 91/7/18 8:0 عصر| نقد انتقاد اعتراض حجاب بی حجابی سریال کلاه پهلوی صدا و سیما تلوی | نظر
نقد سریال کلاه پهلوی .کلاه پهلوی فیلمی که به هدف ساخت خودش ضربه میزند!!
کلاه پهلوی و دم خروس!....
اصولا هر کاری هدفی را دنبال میکند و هر انسانی از کارش هدف دارد.ما به عنوان یک مسلمان از ساختن یک فیلم هدف داریم. مثلا هدف سیما از ساختن سریالها چیست؟
نگوئید که هدف سیما نگه داشتن مردم پای تلویزیون یا پر کردن اوقات فراغت و یا خنداندن مردم است. اینها میتوانند وسیله باشند ولی هدف نه. این اهداف حتی در ژانر های دیگر نیز اهداف میانی به حساب می آیند.
توضیح آنکه مثلا میگوییم در یک فیلم طنز هدف اصلی خنداندن مردم نیست . بلکه هدف این است که به وسیله طنز و با خنداندن مردم ? مخاطب بیشتر جذب شود و راحت تر مطلب مورد نظر فیلم را قبول کند.در حقیقت ما بتوانیم لا به لای خنده و طنز کار فرهنگی خودمان را پیاده کنیم.نمونه خوب چنین کارهایی را میتوان در دهه های قبل سیما جستجو کرد.کارهایی مثل روزی روزگاری که در عین مفرح بودن اموزنده هم بود یک لقمه نان و نمک حلال زندگی مراد بیگ را عوض کرد ... بگذریم که حالا متاسفانه کار طنز در سیما هدفش شده خنداندن و این باعث شده به سمت لودگی پیش برود.طنزی که هدفش فقط خنداندن باشد و نتواند بگوید میخنداند که چه بشود ? به سمت لودگی پیش میرود.
به همان نسبت هدف پر کردن اوقات فراغت تبدیل میشود به پر کردن اوقات فراغت به نحو احسن.که الآن متاسفانه گویا این کلمه "احسن" از یاد سیما رفته است. فقط میگوید پر کردن اوقات فراغت و دیگر احسن و غیر احسنش مطرح نیست .حا لا با چه روشی مهم نیست و همین است که کار را کشانده به ساز و آواز و شوخیهای سبک و غیبتهای تصویری و... توی سیما!!!
در مورد نگه داشتن مردم پای تلویزیون هم نگه داریم که چه بشود؟ که پای ماهواره نرود؟ که چه بشود؟ کار بد و گناه را از آنها یاد نگیرد و بیاید از ما یاد بگیرد؟ یا نه هدف این است که مردم از گناه دور شوند و با گناه آشنا نشوند.
( البته باز هم همه اهداف میانی هستند تا آنجا که به خدا برسیم یعنی بتوانیم بگوییم مثلا مردم بخندند تا جذب برنامه شوند تا ما فرهنگ اسلامی را آرام آرام با همین برنامه یادشان دهیم تا جامعه ای اسلامی داشته باشیم چون خدا چنین از ما میخواهد و چنین دستوری داده.تا ما وظیفه خودمان را درست انجام دهیم تا خدا از ما راضی باشد. یعنی همه اهداف ما باید به این چند جمله برسد: چون خدا چنین از ما میخواهد و چنین دستوری داده.تا ما وظیفه خودمان را درست انجام دهیم تا خدا از ما راضی باشد.)
وقتی هدف درست تعیین شود وسیله هم درست انتخاب میشود .آن وقت است که نمیرویم خودمان به بهانه نشان دادن بدی کشف حجاب در دوره رضاخان ? توی صدا و سیما کشف حجاب کنیم!!!و دوست دختر دوست پسر بازی و روابط ناهنجار و غیر اسلامی و ... را رواج دهیم! بازیگرانمان را مجبور کنیم اعمال خلاف شرع انجام دهند! چیزی که در سریال کلاه پهلوی دارد اتفاق میافتد.
به راستی میخواهیم بپرسیم هدف کار گردان از ساختن سریال کلاه پهلوی چه بوده؟
اگر به این توجه داشتند که هدف میانی آنها تبلیغ حجاب و اعلام انزجار از کشف حجاب است ? آن وقت قائدتا میفهمیدند که خودشان نباید کشف حجاب کنند. و ار آن مهمتر اگر دقت داشتند که هدف اصلی رضایت خداست به خودشان اجازه نمیدادند که قوانین اسلام را زیر پا بگذارند و زنان بازیگرشان را به بیحجابی و ادا و اطوار در حرکت و لاس با نامحرم تشویق نمیکردند.... کاری که مطمئنا خدا را خشنود نمیکند...
اشتباه در فهم هدف یک کار چقدر زیانبار است و حتی ممکن است به خود هدف اصلی ضربه بزند.الان ما باید ببینیم هدف ما از
این سریال اگر نشان دادن بدی کار رضا خان است و دست داشتن اروپائیها در کشف حجاب در ایران / که خوب اگر رضا خان آن زمان در ایران کشف حجاب کرد شما الان در سیما کشف حجاب کردید!!!
راستی مگر برای این سریال کار کارشناسی نکردید ؟ آیا موقع کار اصلا به نظر اسلام در مورد حجاب توجه نکردید؟ از همه منابع استفاده شده به جز اسلام؟ وگرنه هر کس میداند که حدود حجاب در اسلام چقدر است! گلو ها معلوم...آرایشها غلیظ...صحبتها با عشوه .... راه رفتن ها با ادا و اطوار .... بعضی جاها هم حرفها و دیالوگهای جلف ...
واقعا که به اسلام و حجاب ضربه زدید... اگر من مسئول پخش بودم حتی یک تکه از قسمتهایی که گناه آلود بود - و وقتی ظبتش میکردید مورد غضب خدا بودید -را اجازه پخش نمیدادم....
الان هم صدا و سیما باید این صحنه ها را حذف کند و این خواسته امت مسلمان است. چندی پیش آیت الله علم الهدی اعتراض کرد و حتما به مرور علمای دیگر هم اعتراض میکنند. خودتان جلوی پخش این صحنه هایش را بگیرید.
نکته جالب اینکه کارگردان – آقای دری – کلی هم از اعتراض آقای علم الهدی شاکی بود! و طوری حرف میزدند که انگار بهترین سریال تاریخی قرن را ساختند... بابا خوب است ابوعلی سینا و میرزا کوچک خان و دلیران تنگستان و ... را مردم ما دیدند و آن سریالهای فاخرهمچین ادعایی نداشتند!
--------------
ببخشید احکام حجاب عوض شده یا برای بازیگران صدا و سیما خدا فرق قایل شده؟این تضادها به جامعه صدمه نمیزند؟
نقد انتقاد اعتراض حجاب بی حجابی سریال کلاه پهلوی صدا و سیما تلویزیون
بیدار باش افتخارات را نشان نداد
سه شنبه 91/7/18 11:0 صبح| نقد انتقاد سریال بیدارباش بیدار باش صدا و سیما تلویزیون لوث شهدا | نظر
بیدارباش فیلمی بود که به افتخارات جنگ نپرداخته بود...
همه اش فیلمهای جبهه ای ما شده نشان دادن صحنه های شکست خوردن/اسیر شدن/عملیاتی که لو رفت/عملیاتی که شکست خورد/بچه هایی که نا خلف بودند و لحظه آخر کار ان شاءالله درست شدند /و....
نمای کلی جبهه ما این بود؟پس فتح المبین کجاست؟ چه کسی و کی میخواهد رشادتها را نشان دهد؟ امدادهای غیبی و اخلاص را. چه کسی از محسن وزوایی و " بازی دراز " فیلم میسازد؟ از آن پیروزی 6 نفره شان اسیر گرفتن250عراقی تا بن دندان مسلح آن هم در حالیکه تیر به گلویش خورده بود و از همه لحاظ در مضیقه بودند حتی از نظر آب.... !!!
هی هر سال که میگذرد گویا یعثی ها در سیما احمق تر و ضعیف تر میشوند!!! بابا عراقیها را ضعیف و ببو نشان میدهید و میگویید ما آنها را شکست دادیم> آخر این افتخار دارد؟ خوب است حالا توی خاطرات شهدا از بعثی ها و درجه درنده خویی آنها آمده وگرنه اینی که ما تو فیلمها میبینیم بندگان خدا مالی هم نبودند...
از چه کسی بیشتر میشود آموخت و الگو گرفت؟ از یک فرد خیالی یا از یک قهرمان واقعی مثل حاج احمد متوسلیان و دانشجوی شهید محسن وزوایی؟
بیدار باش و چهره حقیقی بسیجی ها؟؟
سه شنبه 91/7/18 9:0 صبح| نقد انتقاد سریال بیدار باش بیدارباش صدا و سیما تلویزیون کم کاری | نظر
حسن باقری در جایی میگوید( در کتاب پنهان زیر باران)شهادت دست خودمان است فقط تلاش زیاد و خلوص نیت میخواهد.
آیا بیدار باش چهره حقیقی بسیجی ها و شهدا را نشان داد؟
همانطور که در زمان جنگ رزمندگان اسلام برای انجام کارهایشان حداکثر تلاش و خلوص خودشان را به کار میبستند جا دارد که آنهایی هم که درباره آنها فیلم میسازند همین خصلت را داشته باشند . عرصه فیلم دفاع مقدس جای سمبل کاری و باری به هر جهت کردن نیست. حال وقت آن است که بپرسیم آیا بیدار باش چهره حقیقی بسیجی ها و شهدا را نشان داد؟ آیا مسئولین ساخت بیدار باش حداکثر تلاششان را برای نشان دادن چهره حقیقی شهدا و رزمندگان ما کردند؟
آیا ما نباید بپرسیم برای نوشتن فیلمنامه این سریال چند تا کتاب در مورد جبهه و جنگ خوانده شده ؟آیا حالات و روحیات بسیجیان را از خودتان درآوردید یا نه پس از دیدن چندین مستند و خواندن خاطرات بسیار ? با احوال و طرز فکر و سلوک و تیپ شخصیتی انها آشنا شدید؟این رزمندگانی که شما نشان میدهید بر طبق کدام الگوها شخصیت پردازی شدند؟ (هنر یک کارگردان این است که واقعیت ها را به طور قابل پذیرش به بیننده انتقال دهد طوری که باعث لوث شدن آنها نشود. خیلی از صحنه ها به همین علت وقت کافی نگذاشتن و به روحیات وارد نبودن لوث شده بود مثلا همان صحنه شب عملیات و گریه بچه های کم سن و سال و نوجوان که ما را ببرید تو خط و حمله به علت بد اجرا شدن به جای اینکه حال معنوی بدهد انسان را زده میکرد)
وقتی رزمندگان اطلاعات عملیات برای انجام عملیات خیبر در هور حدود 400 عملیات شناسایی با گزارش مکتوب در عرض یک سال انجام دادند ما نباید برای ساختن فیل انها حداقل 20تا کتاب خوانده باشیم؟
شوخی که نیست هر انسانی از کارش هدف دارد.ما به عنوان یک مسلمان از ساختن یک فیلم جبهه ای هدف داریم.هدف شما چه بود؟
نگوئید که هدف سیما نگه داشتن مردم پای تلویزیون یا پر کردن اوقات فراغت و یا خنداندن مردم است. اینها میتوانند وسیله باشند ولی هدف نه. این اهداف حتی در ژانر های دیگر نیز اهداف میانی به حساب می آیند.
توضیح آنکه مثلا میگوییم در یک فیلم طنز هدف اصلی خنداندن مردم نیست . بلکه هدف این است که به وسیله طنز و با خنداندن مردم ? مخاطب بیشتر جذب شود و راحت تر مطلب مورد نظر فیلم را قبول کند.در حقیقت ما بتوانیم لا به لای خنده و طنز کار فرهنگی خودمان را پیاده کنیم.نمونه خوب چنین کارهایی را میتوان در دهه های قبل سیما جستجو کرد.کارهایی مثل روزی روزگاری که در عین مفرح بودن اموزنده هم بود یک لقمه نان و نمک حلال زندگی مراد بیگ را عوض کرد ... بگذریم که حالا متاسفانه کار طنز در سیما هدفش شده خنداندن و این باعث شده به سمت لودگی پیش برود.طنزی که هدفش فقط خنداندن باشد و نتواند بگوید میخنداند که چه بشود ? به سمت لودگی پیش میرود.
به همان نسبت هدف پر کردن اوقات فراغت تبدیل میشود به پر کردن اوقات فراغت به نحو احسن.که الآن متاسفانه گویا این کلمه "احسن" از یاد سیما رفته است. فقط میگوید پر کردن اوقات فراغت و دیگر احسن و غیر احسنش مطرح نیست .حا لا با چه روشی مهم نیست و همین است که کار را کشانده به ساز و آواز و شوخیهای سبک و غیبتهای تصویری و... توی سیما!!!
در مورد نگه داشتن مردم پای تلویزیون هم نگه داریم که چه بشود؟ که پای ماهواره نرود؟ که چه بشود؟ کار بد و گناه را از آنها یاد نگیرد و بیاید از ما یاد بگیرد؟ یا نه هدف این است که مردم از گناه دور شوند و با گناه آشنا نشوند.
( البته باز هم همه اهداف میانی هستند تا آنجا که به خدا برسیم یعنی بتوانیم بگوییم مثلا مردم بخندند تا جذب برنامه شوند تا ما فرهنگ اسلامی را آرام آرام با همین برنامه یادشان دهیم تا جامعه ای اسلامی داشته باشیم چون خدا چنین از ما میخواهد و چنین دستوری داده.تا ما وظیفه خودمان را درست انجام دهیم تا خدا از ما راضی باشد. یعنی همه اهداف ما باید به این چند جمله برسد: چون خدا چنین از ما میخواهد و چنین دستوری داده.تا ما وظیفه خودمان را درست انجام دهیم تا خدا از ما راضی باشد.)
وقتی هدف درست تعیین شود وسیله هم درست انتخاب میشود .آن وقت است که نمیرویم خودمان به بهانه نشان دادن بدی کشف حجاب در دوره رضاخان ? توی صدا و سیما کشف حجاب کنیم!!!و دوس دختر دوست پسر بازی و روابط ناهنجار و غیر اسلامی و ... را رواج دهیم! چیزی که در سریال کلاه پهلوی دارد اتفاق میافتد. اگر به این توجه داشتند که هدف میانی آنها تبلیغ حجاب و اعلام انزجار از کشف حجاب است ? آن وقت قائدتا میفهمیدند که خودشان نباید کشف حجاب کنند. و ار آن مهمتر اگر دقت داشتند که هدف اصلی رضایت خداست به خودشان اجازه نمیدادند که قوانین اسلام را زیر پا بگذارند و زنان بازیگرشان را به بیحجابی و ادا و اطوار در حرکت و لاس با نامحرم تشویق نمیکردند.... کاری که مطمئنا خدا را خشنود نمیکند...
اشتباه در فهم هدف یک کار چقدر زیانبار است و حتی ممکن است به خود هدف اصلی ضربه بزند.
الان ما باید ببینیم هدف ما از نشان دادن ژنر دفاع مقدس چیست؟ یکی از اهداف این ژانر نشان دادن بعد عملی اسلام است. نشان دادن زندگی رزمندگان میتواند راه درست زندگی کردن را به ما نشان دهد و سر بزنگاه ما را راهنمایی کند. (انها چطور با نا محرم رفتار میکردند? چطور با پدر و مادر رفتار میکردند? با دوست با همکار و همسایه چه میکردند. در قبال رهبرشان چگونه بودند .در قبال گناه دیگران چه میکردند؟ اگر گناه جنبه عمومی داشت چه میکردند؟ برای دوری از گناه چه میکردند؟ اصلا چه شد که به این مقامات و حالات خوش رسیدند و توفیق شهادت یافتند؟ و ....) نشان دادن رشادتها و رادمردی های رزمندگان و نیز عنایات معصومین به آنها عظمت آنها را به ما نشان میدهد و عشق و علاقه آنها به خدا و اسلام باعث عزیز شدن ایشان در نزد ما میشود و زمینه را برای الگو گیری از آنها در روان ما آماده میکند. اینها خصوصا برای نسل بعدی که خودشان جبهه و شهدا را ندیده اند بسیار لازم است تا هم از گذشته خود آگاه شوند و هم بدانند چه باید بکنند و الگو بگیرند.
حال اگر سیما بیاید و در باب دفاع مقدس فیلمی بسازد که زاییده خیال نویسندگان است و توهمی است و از خاطرات و مستندات واقعی -که بسیار زیاد هم هستند- به دور است و به هیچ مدرکی هم مستند نیست و صرفا توهم محض است / آیا این اهداف برآورده میشود؟ سریالی که نه شخصیت پردازیهایش به شخصیت رزمندگان دفاع مقدس شبیه است ونه منش آنها را توانسته به خوبی نشان بدهد . اکثرش تراوشات ذهنی یک نویسنده و با صحنه سازیها و اجرای بسیار فیلمی و غیر واقعی. خوب اینکه خودش به هدف ما که شناساندن رزمندگان اسلام بود ضربه میزند! آن تیپ رزمنده ای که شما ساختید اصلا وجود ندارد که ما بخواهیم ازش الگو بگیریم!و اگر هم بخواهیم الگو بگیریم چیزی برای الگو گرفتن نداشت!
اینکه نمیشود کارگردان و نویسنده بدون اینکه تحقیق کند و بداند یک رزمنده مسلمان با خلوص نیت در زمان جنگ چگونه فکر میکند / چگونه حرف میزند/ چگونه شوخی میکند/ چگونه با نا محرم صحبت میکند و ... بیاید و احیانا با شنیده های اندک خود بگوید لابد اینجا اینطوری میکرده حتما بعدش هم اونجوری میکرده و .... باری به هر جهت نوشتن که نمیشود.
(جالب است که نویسنده این سریال آقای تراب نژاد خود در مصاحبه ای با سایت فارس نیوز میگوید:
" تعامل ما با ایشان (اقای نوری بازیگر نقش صادق)سر پروژه هم بسیار خوب بود. مثلا ما جاهایی برای او بد و بیراه نوشته بودیم و او خودش میگفت که یک بسیجی با مختصاتی که شما میگویید، چنین رفتارهایی ندارد."
این مثال خوبی است از عدم شناخت نویسنده از شخصیت و منش رزمندگان تا آن حد که آقای نوری که خودش متولد سال 65 است باید بیاید و بد و بیراه هایی را که قرار بوده بسیجی فیلم بگوید حذف کند!!!
الان نمونه اش در این سریال بیدارباش زیاد است.اینطور رفتار محرم و نامحرم در جبهه ها را از کجا آورده اند؟کدام دختری بوده که دختر عادی هم نبوده تازه پدرش فرمانده جبهه ومذهبی و وزیر زمان جنگ است و آن دختر اینطور راحت با نامحرم توی آن دوره اول انقلاب و توی جبهه و با بسیجیان گپ دو نفره میزده و توی تخم چشم نامحرم میکرده و با مرد و زن یک طور حرف میزده؟آن هم با آرایش کافی!
برای یک نمونه من عکسش را گذاشتم . عکس فیلم بیدار باش که معلوم است اما بقیه را از مستند روایت فتح برداشتم. این زنان در مستند روایت فتح دارند با خبرنگار صحبت میکنند . در کل طول مصاحبه من دقت داشتم سرشان را بالا نکردند و به دوربین نگاه نکردند.از اول مصاحبه تا آخر مصاحبه!!!! من عکس شروع و پایان مصاحبه سه نفرشان را انداختم. تورا به خدا تیپی که سریال نشان داد از روی کیست؟ به اینها که شباهتی ندارد. آیا این خودش تحریف تاریخ جنگ ما نیست؟ آیا این خودش به فرهنگ جبهه ما صدمه نمیزند؟ آیا حق نداریم برای این صحنه از کارگردان بازخواست کنیم؟
****
برای نمونه دیگر صحنه ایست که دختر حاج ماشاالله رئیس بسیج که بعدا قرار است فرمانده شهید !!بشود دارد با صادق که در فیلم بسیجی و رزمنده و در آینده هم بیسیم به دست ( به قول دوستان بیسیم به دست به عنوان نماد اطلاعات و بسیج و سپاه و هرچه که میخواهید) دارند با هم حرف میزنند و هردو هم دلشان پیش هم گیر است و آقا صادق هم گاهی زیر چشمی دید میزند و گاهی هم عیان .دختر رییس بسیج هم همینطور.( بابا الانش هم دختر های با خانواده مذهبی چنین نیستند.) عکسش را هم برایتان گذاشتم. تو را به خدا با عکس آن بالاییها چک کنید. آنها به دوربین هم نگاه نمیکردند چه برسد به نامحرم جوان... ان وقت در این فیلم این دختر رییس بسیج در زمان جنگ با پسر نامحرم بسیجی جوان ...
خاطرات خانم کاتبی از حاج احمد را نشنیدید؟ درمورد شهید همت و ... و رفتارشان با خانمها در مریوان؟ شهید ابراهیم هادی را میشناسید؟ خوب باید قبل از اینکه از بسیجیها بنویسید آن ها را بشناسید!!! بابا این بسیجی و این دخترهای زمان جنگتان در این فیلم از کجا آمده اند؟ منبعتان چیست؟؟؟؟...
آیا اینها تحریف دفاع مقدس ما نیست؟ تحریف گذشته ما نیست؟ ما بازیگران را چندان مقصر نمیدانیم اما نویسنده و کارگردان باید در مورد این کم کاری خود توضیح دهند.آیا صدا و سیما باید اینها را به این خاطر که " در کاری که شروع کرده اند زحمت تحقیق نکشیدند و قصه سرایی کردند( و نه روایت)و تیپ سازی کردند( بسیجی های مجعول درست کردند) و به جای ساخت و نشان دادن واقعیتها خودشان و از ذهن خودشان مطلب نوشتند و تحریف کردند تجلیل کند؟ یا نه باید مواخذه شوند ؟ بودجه این کار از بیت المال بود و روی هوا نوشته شده بود؟ چرا بیت المال را مصرف میکنند اما به آن اندازه آن زحمت تحقیق نمیکشند؟ به طوریکه درعرض مدت کمی و برای مناسبت نوروز فیلمی نوشته و ساخته میشود که به رزمنده ها و بسیجی ها ی ما انواع تهمت ها زده میشود؟( به عنوان مثال مقاله " تهمت به بسیج در سیما در سریال بیدارباش" را ببینید که در آن به جایی از سریال اشاره میشود که بسیج تهمت زده شده).
همیشه شنیدیم " خواهرم سرخی خونم را به سیاهی حجابت امانت دادم . پس امانتدار باش..." اینجا به چه امانت داده شده بود ؟ به رعنا خانم؟
دست آخر هم چند تا عکس از جبهه واقعی برایتان گذاشتم . انصافا حال و هوای این عکسها با چیزی که فیلم نشان داده چقدر فرق میکنه...
کجایند مردان بی ادعا...............
آدرس مقاله تهمت به بسیج در سیما: http://bandemim.parsiblog.com/Posts/67